را نازیلا نوشته است که ایرج مصداقی و سیامک طوبایی، پیش از آنکه چهره همدیگر را ببینند و در زندان هماتاقی شوند، از طریق مورس یکدیگر را پیدا میکنند.«وقتی به تو میگویند که من در زندان نیستم باور مکن!روزی باید اعتراف کنند که دروغ گفتهاند!»این شعر را «ایرج مصداقی» در جلد چهارم کتابش نوشته است؛ همان بخش که باید به خانوادههای بسیاری از جمله «سیامک طوبایی» میفهماندند که فرزندانشان دیگر وجود ندارند.
مصداقی در بخشی از کتابش نوشته است: «بعدها متوجه شدم بچههایی که به قصد خروج از کشور و پیوستن به مقاومت در تور پهن شده از سوی رژیم گرفتار میآیند، در تهران دستگیر نمیشوند. نیروهای امنیتی با صرف هزینه و انرژی زیاد، آنها را تا لب مرز برده و در آنجا اقدام به دستگیریشان میکنند. [...] از تجربههایی که در این راه به دست میآوردند، در پیریزی سیاستی برای برخورد یا احیانا دستگیری نیروهای هوادار جریانهای سیاسی استفاده میکردند.
محتوای وصیتنامه جواد تقوی قهی چند خط بیشتر نبود، با نام «مسعود و مریم رجوی» آغاز شده بود و با اعلام آمادگی برای جانفشانی در راه آنها پایان یافته بود. چند خط کوتاه و بعد فرار به آن سوی مرزها. مصداقی پس از شنیدن خبر سلامتی جواد نوشته است: «به سیامک گفتم حالا قیافه کریه ناصریان و نیری [نیری از اعضای هیات مرگ] دیدن دارد. در آخرین روزهای قتلعام نیز دست از سر جواد بر نمیداشتند و پیکر نحیفش را به تخته شلاق بسته بودند. حتی بعد از آن نیز به انفرادی برده بودندش.
نقشه فرار بیشتر شکل میگرفت. آنها کنار هم به این فکر میکردند که وقتی مامور مسلح کنارشان حضور دارد، چطور فرار کنند. در عینحال، کروکی خانههای خود را میکشیدند و نحوه فرار را بررسی میکردند: «خانه مادر من طبقه چهارم بود. کروکیاش را کشیدم و به سیامک توضیح دادم چطور فرار میکنم و از چه راهی، او هم نقشه خانهشان را کشید و به نتیجه رسیدیم.»ایرج: «ببین سیامک، یارو مسلحه، فیلم که نیست. ببین از در زندان که خواستی بیرون بری و سوار ماشین شدی، شخصیت یک تواب دو آتشه به خودت بگیر.
پس از آن بود که مصداقی را به ملاقات با خانوادهاش در حضور ناصریان و حمید عباسی بردند و به آنها گفتند که گزارشی علیه فعالیتهای فرزندشان ارائه شده است. گزارشی که به گفته مصداقی یکی از بچههای تازهوارد و تواب از او داده بود. در همانجا بود که مصداقی از زبان خود ناصریان شنید: «دست از این بازیها بردار. همین مسئول بند چپیها رفیق خودم بود و خودم کشیدمش بالا.» در همین گیر و دار سال ۱۳۶۹ هم به پایان میرسید.
ایران آخرین اخبار, ایران سرفصلها
Similar News:همچنین می توانید اخبار مشابهی را که از منابع خبری دیگر جمع آوری کرده ایم، بخوانید.
منبع: iranwire - 🏆 4. / 63 ادامه مطلب »
منبع: iranwire - 🏆 4. / 63 ادامه مطلب »
منبع: AlArabiya_Fa - 🏆 12. / 51 ادامه مطلب »
منبع: AlArabiya_Fa - 🏆 12. / 51 ادامه مطلب »
منبع: euronews_pe - 🏆 8. / 59 ادامه مطلب »
منبع: isna_farsi - 🏆 2. / 63 ادامه مطلب »