بنگاههای اقتصادی تحت نظر رهبر جمهوری اسلامی نیز از مرموزترین بخشهای اقتصاد ایران هستند که عملکرد و حساب سود و زیانشان هیچگاه شفاف نبوده است. سلسله مطالب khamenei.com تلاشی است برای حل معمای آیتالله علی خامنهای.
دموکراسی به طور عام و نظام پارلمانی به طور خاص بدون وجود احزاب ابتر است. از این رو، میتوان دید که نظام جمهوری اسلامی و مجلس شورای اسلامی نتوانستهاند در غیاب احزاب، به معنای متعارف آن، کارکرد موثر و سازنده یک نظام و یک پارلمان دموکراتیک و دولت خوب را ایفا کنند.
به بیان دیگر، رهبری در نظام جمهوری اسلامی، همانند سایر نظامهای خودکامه، فقط به فعالیت یک حزب ایدئولوژیک با هدف پیشبرد برنامههای حکومت قائل اسو به بیان دیگر، خامنهای در ظاهر اجازه داد که احزاب متعدد، اما همچنان با یک آرمان، شکل بگیرد. تنها کارکرد این احزاب به ظاهر متعدد بسیج مردم برای رای دادن به لیستی واحد از مجذوبان ولایت است.
عباراتی که وبسایت خامنهای در ادامه از قول او آورده است، به خوبی دیدگاه او درباره حزب و تحزب را نشان میدهد: «پررویی، پشت هم اندازی، پولداری، داشتن پشتوانههای صهیونیستی، خوشقیافه و خوشتیپ و خوش صحبت بودن و احیانا یک همسر فعال و جذاب داشتن.
» مروری است بر عملکرد ۳۱ ساله «علی خامنهای» در کسوت رهبری جمهوری اسلامی.
موضوع همه این گزارشها علی خامنهای، یکی از مرموزترین رهبران جهان است. از زندگی شخصی او کمتر چیزی گفته میشود و به جز پسرش «مجتبی» که در سالهای اخیر نامش مطرح شده، کمتر نام، تصویر و گفتهای از خانوادهاش رسانهای شده است. اما این ابهام رازآلود تنها مختص زندگی شخصی و خانوادگی او نیست؛ ۲۸ سال پس از نشستن روی کرسی بالاترین فرد نظام در جمهوری اسلامی، با انتشار چند ویدیوی کوتاه، رازی درباره رهبری او برملا و مشخص شد که انتخابش به عنوان رهبر، موقت بوده است.
بنگاههای اقتصادی تحت نظر رهبر جمهوری اسلامی نیز از مرموزترین بخشهای اقتصاد ایران هستند که عملکرد و حساب سود و زیانشان هیچگاه شفاف نبوده است.
او در سیاست هم رویهای روشن و واضح در پیش نگرفته و هر جا امکانی یافته، از خودش سلب مسئولیت کرده است.
سلسله مطالب khamenei.com تلاشی است برای حل معمای آیتالله علی خامنهای.دموکراسی به طور عام و نظام پارلمانی به طور خاص بدون وجود احزاب ابتر است. از این رو، میتوان دید که نظام جمهوری اسلامی و مجلس شورای اسلامی نتوانستهاند در غیاب احزاب، به معنای متعارف آن، کارکرد موثر و سازنده یک نظام و یک پارلمان دموکراتیک و دولت خوب را ایفا کنند.
احزاب در نظامهای دموکراتیک این وظایف را بر عهده دارند:بسیج و ساماندهی افکار عمومیایجاد رابطه میان حاکمان و مردمانتقال خواست و مطالبه مردم به حکومتچنین احزابی به نظامهای پارلمانی معنا میبخشند؛ چرا که با «شکلدهی به افکار عمومی»، «حمایت از نامزدهای انتخاباتی» و «سازماندهی و جهت دهی به رایدهندگان» و در نهایت با کسب قدرت و پاسخگویی در برابر رایدهندگان میکوشند بهترین تصمیمها را برای تامین منافع عموم اتخاذ کنند.نظام «ولایت فقیه»، چه در زمان رهبری آیتالله خمینی و چه در زمان آیتالله خامنهای، به دلیل اعتقاد به الهی بودن حق حکمرانی، نظام حزبی مطلوب را «نظام تکحزبی» به منظور آمریت بر جامعه دانستهاند.
به بیان دیگر، رهبری در نظام جمهوری اسلامی، همانند سایر نظامهای خودکامه، فقط به فعالیت یک حزب ایدئولوژیک با هدف پیشبرد برنامههای حکومت قائل اسو
تجربه «حزب جمهوری اسلامی» در دوره حکومت خمینی نمونه ملموس این طرز فکر است؛ این طرز فکر البته پس از آنکه با واقعیت مواجه شد و تشکیل یک حزب فراگیر ایدئولوژیک در ایران را ناممکن یافت، عملا در دوران رهبری خامنهای راهی دیگر در پیش گرفت: تشکیل ائتلافی از احزاب که در واقع هیاتها و محفلهای سیاسی بودند و قدر مشترکشان همسویی با یک ایدئولوژی و فکر مشترک به شمار میرفت.
به بیان دیگر، خامنهای در ظاهر اجازه داد که احزاب متعدد، اما همچنان با یک آرمان، شکل بگیرد. تنها کارکرد این احزاب به ظاهر متعدد بسیج مردم برای رای دادن به لیستی واحد از مجذوبان ولایت است.
وبسایت علی خامنهای در تبیین دیدگاههای او درباره تحزب: «از نظر آیتالله خامنهای، احزاب کنونی غربی به معنای باشگاههایی برای کسب قدرت است؛ اصلاً حزب یعنی مجموعهای برای کسب قدرت؛ از عضوگیری و تشکیل جلسات عادی حزبی و تبلیغی تا مراحل دیگر.
عباراتی که وبسایت خامنهای در ادامه از قول او آورده است، به خوبی دیدگاه او درباره حزب و تحزب را نشان میدهد: «پررویی، پشت هم اندازی، پولداری، داشتن پشتوانههای صهیونیستی، خوشقیافه و خوشتیپ و خوش صحبت بودن و احیانا یک همسر فعال و جذاب داشتن. نتیجه چنین رویکردی به حزب این است که مردم یا گروههایی از مردم را به این طرف و آن طرف بکشانند و مرتب دعوا و اختلاف راه بیندازند و برای اینکه بیکار نمانند، یک مساله کوچک را بزرگ کنند؛ یک چیز کماهمیت را پر اهمیت جلوه دهند و روزها و هفتهها دربارهاش بحث و تحلیل کنند.»
خامنهای با تاکید بر اینکه «اینها را تحزب نمیدانم، اینها روشهای غلط سیاسی است که در دنیا هم رایج است»، تعریف خود از نظام حزبی مطلوبش را چنین توضیح میدهد: «حزب مطلوب عبارت است از یک تشکیلاتی که نقش راهنمایی و هدایت آحاد مردم را به سمت یک آرمانهایی ایفا میکند. حزب مطلوب اینگونه به وجود میآید که مجموعهای از صاحبان فکر سیاسی یا اعتقادی یا ایمانی مینشینند و تشکلی درست میکنند و میان خودشان و آحاد مردم کانالکشی میکنند و مردمی را با خودشان همراه میکنند تا فکر خود را به آنها برسانند.»
آشکار است که مقصود خامنهای از حزب مشخصا تشکیل گروههای مجذوب ولایت برای تبلیغ ایدئولوژی دستگاه حاکم و بسیج مردم برای تایید خواستهای حکومت است.
در واقع همین تفکر بود که به حذف گروههای سیاسی غیرهمسو، دگراندیش و غیرخودی انجامید و حق انتخاب شدن را از طریق ابزاری به نام «نظارت استصوابی» به حلقه کوچکی از وفاداران نظام سیاسی تبدیل کرد.در کشورهای دموکراتیک اساسا «حق رای» مقوم احزاب است. به عبارت دیگر، توسعه نظام حزبی با ایجاد و توسعه حق رای محقق شد؛ زیرا از مهمترین دلایل وجودی احزاب را میتوان کارویژه آنها در ساماندهی رای مردم، شکلدهی به افکار عمومی و حمایت از نامزدها دانست.
اما در نظام ولایت فقیه که حق انتخاب شدن تنها در اختیار گروهی محدود و بسته است، احزاب در خدمت یک کارکرد مرکزی یعنی جهتدهی به آرا هستند. از این رو، ایجاد رقابت سیاسی از طریق بالا بردن مشارکت سیاسی امری بلاموضوع در نظام ولایت فقیه است؛ چرا که اساسا انتخابات در این نظام به معنی رقابت دموکراتیک نیست.
در نظام ولایت فقیه، مردم میتوانند فقط از میان افرادی که حکومت تایید کرده کسانی را انتخاب کنند. اگر رقابتی هم در کار باشد، رقابتی داخلی میان وفاداران به نظام جمهوری اسلامی است که مجال انتخاب شدن پیدا کردهاند.
ماشین تبلیغاتی و پروپاگاندای جمهوری اسلامی همواره ترویج کرده است که «مردم به احزاب و به فعالیت حزبی اعتماد ندارند»، «جامعه آمادگی پذیرش نظام حزبی ندارد» و «احزاب قادر به جلب حمایت عمومی نیستند».
چنین گزارههایی نمایانگر واقعیت نیست. احزاب فراگیر در ایران پا نگرفته است زیرا:
انتخابات رقابتی وجود نداشته و و از این رو حق رای معنای حقیقی خود را نیافته است که به تبع آن وجود احزاب ضرورت یابد.
و همچنین آزادی بیان و آزادی فعالیت سیاسی و حزبی وجود نداشته که احزاب بتوانند کارکرد خود را ایفا کنند.
در ایجاد چنین شرایطی بیشترین نقش را حاکمان خودکامه در تاریخ سیاسی ایران برعهده داشتهاند. حاکمانی که تنها قائل به نظام تکحزبی، آمرانه و ایدئولوژیک بودهاند.تجربه یازده دوره مجلس شورای اسلامی (مجالس اول و ششم را میتوان با اغماض مستثنی دانست) نشان داده است که حزبی نبودن پارلمان در ایران و خالی بودن مجلس شورای اسلامی از وجود فعالان حزبی سبب شده تا این مجلس هیچ گاه کارکرد واقعی خود را پیدا نکند.
نمایندگان مجلس نه از دل رقابتهای حزبی و نه از میان ستارگان و با صلاحیتترین نیروهای حزبی، بلکه با اراده شورای نگهبان و از میان وفادارترینها به نظام ولایت فقیه شکل گرفته است.
شکل گیری خلقالساعه ائتلافهای سیاسی با کارکرد انتخاباتی، به جای وجود احزاب فراگیر، مجالسی کموبیش یکدست پدید آورده و سبب شده تا نه کسی در برابر عملکرد مجلس پاسخگو باشد و نه نمایندگان به مطالبات مردم اهمیتی بدهند.
در پدید آمدن چنین شرایطی بیتردید رهبر جمهوری اسلامی بیشترین نقش را ایفا کرده است. از یک سو نهادهای زیر نظر او، از قبیل دستگاههای امنیتی و قضایی، به سرکوب گسترده و سیستماتیک احزاب و فعالان سیاسی پرداختهاند و از سوی دیگر، بر روی تشکیل ائتلافهای کاملا وابسته به بیت آیتالله خامنهای سرمایهگزاری شده است.
ایجاد ائتلافها و تشکلهایی با محوریت افرادی چون غلامعلی حدادعادل نه پدیدهای اتفاقی، بلکه تاکتیکی برنامهریزی شده برای خلع ید مجلس بوده است. از همین روست که چنین ائتلافهایی همواره مورد تایید رهبر جمهوری اسلامی بوده است.میگوید
: «به نظر بنده اینجور میرسد که چون یکایک افراد را ممکن است نشناسیم - خود بنده هم وقتی این فهرستها را میآورند که بیایم رای بدهم، بعضی از آدمهای این فهرستها را نمیشناسم، اما اعتماد میکنم به آن کسانی که معرفیکردهاند و نگاه میکنم ببینم آن کسانی که این فهرست را معرفی کردهاند چه کسانی هستند؛ اگر دیدم اینها آدمهای متدین، مومن و انقلابیای هستند، به حرفشان اعتماد میکنم و به آنها رأی میدهم؛ اگر دیدم نه، کسانی که این فهرست را دادهاند کسانی هستند که به مسائل انقلاب، به مسائل دین، به مسائل اســتقلال کشور خیلی اهیمت نمیدهند، دلشان دنبال حرف آمریکا و غیر آمریکا است، به حرفشان اعتماد نمیکنم.»
در واقع میتوان گفت وجود پارلمان قوی و موثر در نظامهای دموکراتیک معنا دارد؛ جایی که انتخابات رقابتی است، احزاب فراگیر فعالیت دارند و آزادی بیان و آزادی فعالیتهای حزبی به رسمیت شناخته شده است. چنین ویژگیهایی در نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد (چیزی که وجود دارد تمایل به حضور یک حزب، دارای یک ایدئولوژی، هماهنگ با آرمان رهبر) و از این رو امید بستن به شکلگیری مجلسی کارآمد در واقع آب در هاون کوبیدن است.