۲۹ آبان ۱۳۸۴؛ ۱۵ سال پيش در چنين روزی منوچهر آتشی در تهران درگذشت."اگر آواز خوشی داشتم كه عشق را شفاهی بيان كنم، شاعر نمیشدم".پنج ساله بود كه پدرش را به اروميه تبعيد كردند و تنها چيزی كه از او در خانه ماند، كتابهای حافظ و فايز دشتستانی به خط خودش و اسبش بود."۱۴ - ۱۵ ساله بودم كه يك دلبستگی پيدا شد و من هم به پيروی از دوبيتیهای فايز كه از كودكی شنيده بودم، اولين شعرم را گفتم:در جوانی، به پیروی از حال و هوای زمانه، به اندیشههای چپ گرایش یافت.
۲۳ ساله بود كه پس از گذراندن دانشسرای مقدماتی در شيراز آموزگار دبيرستانهای بوشهر و بعدها تهران شد. ۲۷ سال به اين كار پرداخت. همزمان با برنامههای ادبی راديو تلويزيون ملی ايران همكاری داشت. ۲۹ ساله بود كه نخستين جُنگ سرودههايش به عنوان"آهنگی ديگر" چاپ شد كه يكی از ماندگارترين آثارش"قصيده اسب سفيد" را دربر داشت:میپرسدش ز ولوله صحنههای گرم".
او در اين مجموعه با تركيبهای پيچيده و تشبيههای تازه و گاه مبهم، درونمايههای رازآميختهای را با خواننده در ميان میگذارد. شعرهای او از سويی به سبك نيمايی نظر دارند و از سوی ديگر به"موج نو"."نمیدانستم كه شعرهايم شعر نو هستند. با نيما كه آشنا شدم ديدم او شعر را شريك زندگی مردم كرده است... حرفم از شعرهايم اين است كه اين شعرها حرفهای من است. من چشمانداز لحظههای تعمق و تنهايی خود را به شما نشان ميدهم".
۳۳ ساله بود كه در رشته ادبيات انگليسی ليسانس گرفت و در كنار سرايش به ترجمه و روزنامهنگاری به ويژه نقد ادبی پرداخت."سورنا تخلص من است كه به خاطر عشق به سورنا سردار اشكانی همان سرداری كه كراسوس رومی و ارتش او را نابود كرد برگزيدهام كه گاهی"سرنا" هم نوشته میشود و غير از نام سردار، معنای ساز بومی ما را هم با خود دارد".
روحش شاد
ایران آخرین اخبار, ایران سرفصلها
Similar News:همچنین می توانید اخبار مشابهی را که از منابع خبری دیگر جمع آوری کرده ایم، بخوانید.