خانم صفایی در آغاز این گفتوگو از شما خواهش دارم مختصری از زندگی و دوران کودکی و جوانی با صدای خودتون برای شنوندگان رادیو فردا بیان کنید تا بیشتر با شما آشنا شویم.
از این دوران و چهار دههای که بسیاری از زنان و دختران آن را تجربه کردند، به دوران دانشجویی شما میرسیم. در اواخر دهه سال ۱۳۷۰ که شما و همسرتان آقای بشیرتاش از سازماندهندگان اعتراضات دانشجویی بودید که به بازاداشت شما هم منجر شد. اگر ممکن است به دوران دانشجویی برویم و از تظاهرات دانشجویی بگویید که چطور و چگونه بازداشت شدید؟
در سال قیام دانشجویی ۷۸ ما تلاشهای گستردهمان را با گروه بزرگی که تشکیل داده بودیم انجام دادیم که این در واقع اولین تظاهرات، مخالفت عظیم و مردمی بود که در جریان آن صدها هزار نفر دست به دست هم مثل قطرههایی به هم میپیوستند و رودخانهای بزرگ را تشکیل میدادند. برای اولین بار بود که ملت ایران احساس میکردند میتوانند سرنوشت خود را به دست بگیرند که متأسفانه با سرکوب گسترده جمهوری اسلامی مواجه شدیم.
آن موقع من نمیدانستم که همسرم کجاست؟ در سلامت به سر می برد؟ یا بازداشت شده؟ شرایط بسیار دشواری بود. یادم هست پدر همسرم که سن و سالی از ایشان گذشته و بیمار بودند و اصلاً حال خوبی نداشتند را بازداشت کرده بودند که خانواده و ما را تحت فشار قرار دهند. رفتار غیر انسانی که با زندانیها میکنند و میخواهند زندانیهای سیاسی را صد در صد در جو وحشت خود قرار دهند تا آنها را به تسلیم وا دارند.
من ۲۴ روز در سلول انفرادی در بازداشتگاه توحید بودم. بعد از آن من را به صورت موقت با یک وجه مالی بسیار سنگین آزاد کردند تا زمان دادگاه. هنوز همسرم را دستگیر نکرده بودند و هدف آنها از آزادی من این بود که میخواستند من با همسرم تماس برقرار کنم و آنها از طریق من رد همسرم را پیدا کنند که خب من این کار را نکردم و در فرصتی که به صورت موقت آزاد بودم از پایان نامه خود در دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران دفاع کردم و تحصیلات خود را به پایان بردم.
آنجا بود که من سعی کردم از هر طریقی میتوانم سعید را نجات بدهم و خب سعید قبلاً در بلژیک زندگی میکرد و درس دندانپزشکی خود را در بلژیک قبل از اینکه به ایران بیاید و ما با هم آشنا شویم تمام کرده بود. به خاطر همین هم از قدیم آقای بنیصدر را میشناخت.
آن زمان سعید مدرک دندانپزشکی را از بلژیک گرفته بود و قابل قبول بود و کار میکرد. ولی مدرک من هنوز قابل قبول برای کار کردن نبود. پس، یک سال زبان خواندم و بعد از آن به دانشگاه اینجا در بلژیک رفتم برای اینکه مدرک دندانپزشکی را دوباره بگیرم. پس از آن باز توانستیم مکمل همدیگر باشیم و چهار کلینیک دندانپزشکی زدیم و توانستیم زندگی خوبی داشته باشیم.
ایران آخرین اخبار, ایران سرفصلها
Similar News:همچنین می توانید اخبار مشابهی را که از منابع خبری دیگر جمع آوری کرده ایم، بخوانید.
منبع: euronews_pe - 🏆 8. / 59 ادامه مطلب »
منبع: aa_persian - 🏆 11. / 53 ادامه مطلب »
منبع: AlArabiya_Fa - 🏆 12. / 51 ادامه مطلب »
منبع: RadioFarda_ - 🏆 13. / 51 ادامه مطلب »
منبع: AlArabiya_Fa - 🏆 12. / 51 ادامه مطلب »
منبع: RadioFarda_ - 🏆 13. / 51 ادامه مطلب »