داستان زندگی اعضای «لشکر فاطمیون» فقط جبهه و خط مقدم و بازگشت به وطن نیست، گاه زندگی پشت خاکریزها، فرسنگها دورتر، حتی پس از کشته شدن آنها جریان دارد. «لشکر فاطمیون» شاخهای نظامی وابسته به نیروهای «قدس» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران است که بیشتر اعضای آن را مهاجران افغانستانی تشکیل داده، باقی اعضا بنا به انگیزههای مالی یا اعتقادی، از افغانستان راهی سوریه شدهاند.
راضیه با لبخندی تلخ به یاد میآورد: «ما نمیتوانستیم زیاد همدیگر را ببینیم. خانواده من سختگیر بودند و اجازه نمیدادند به راحتی از خانه خارج شوم. فقط به مکتب [مدرسه] میرفتم و گاهی هم صادق را در مسیر مکتب و خانه میدیدم. بیشتر از طریق تلفن و فیسبوک با هم در ارتباط بودیم. تا آن شب؛ همان شبی که حرف از عروسی و هزینههای آن شد. صادق پرسید که خانوادهام چه مبلغی برای شیربها میخواهند؟ به او گفتم بیشتر از ۵۰۰هزار افغانی [بیش از هفتهزار دلار] به همراه مقداری طلا و هزینههای جشن عروسی و نامزدی.
صادق توسط یکی از دوستانش در سوریه توانست ویزای ایران بگیرد. او با راضیه از طریق شبکههای اجتماعی و تلفن در تماس بود تا آنکه یک روز گفت باید برای دوره آموزشی، به پادگان اعزام شود. به گفته بسیاری از اعضای سابق لشکر فاطمیون، آنها باید طی ۲۱ روز، کار با سلاح و برخی عملیاتهای نظامی را به سرعت فرا میگرفتند و سپس به خط مقدم جبهه در شهرهای مختلف سوریه اعزام میشدند. آن سه هفته در بیخبری مطلق گذشت.
هیچکس در جریان عشق آنها نبود. راضیه حتی نمیتوانست نگرانی خود را با خانوادهاش در میان بگذارد. راه به جایی هم نداشت و تمام راههای ارتباطی قطع شده بودند. ۱۰ روز از آخرین تماسشان گذشته بود که ناگهان تلفن راضیه به صدا درآمد: «دوست صادق از سوریه بود. با هزار امید و خوشحالی تلفن را پاسخ دادم. اما صدایی که شنیدم، آهسته و آمیخته با بغض بود. نیازی به توضیح نبود، من فهمیدم که همهچیز تمام شده است. آخرین کلمهای که به یاد دارم، "تسلیت" بود.
ایران آخرین اخبار, ایران سرفصلها
Similar News:همچنین می توانید اخبار مشابهی را که از منابع خبری دیگر جمع آوری کرده ایم، بخوانید.