» در شبکههای اجتماعی، مجموعهای شد از روایتهای مختلف مهاجران افغانستانی به ایران و انگار که دادخواهی بود از بیدادهایی که گاه به قیمت جان آدمها تمام میشوند.
حبیبالله در روایت خود برای «ایرانوایر» چند بار تکرار کرد که در تمام مسیر قاچاق و لمس مرگ از نزدیک، بارها آرزو کرده بود که کاش وصیتنامهاش را پیش از ترک افغانستان نوشته بود. برای حبیبالله فقر عامل اصلی این سفر بود. پدرش که نمیتوانست از پس مخارج زندگی برآید، پسرش را برداشت و تن و جان به قاچاقبر سپرد: «چهاردهم ماه محرم بود که به سمت "نیمروز" [شهر مرزی میان دو کشور] حرکت کردیم. قاچاقبر به ما گفت که از این مرز نیم ساعت پیادهروی داریم و راه دیگر، مرز خطرناکی به نام "مشکین" است که دستکم ۱۰ساعت پیادهروی دارد.
اتومبیل گنجایش ۲۵ مسافر نداشت اما این مساله دغدغه قاچاقبر نبود: «دورتادور داخل خودرو را انسان نشانده بود و پاهایشان از خودرو آویزان بود. تعدادی دیگر در وسط خودرو، روی هم نشسته بودند. اگر کسی میایستاد، قاچاقبر با شلاق کتکشان میزد تا بنشینند. headtopics.com
به روایت حبیبالله، هر خودرویی که تعویض میشد، مسافران باید مبلغی بین ۲۰ تا ۵۰ هزار تومان میپرداختند. در حالیکه این مبالغ خارج از توافق با قاچاقبران در افغانستان بود. در نقطه مرزی میان پاکستان و ایران، اتاقهایی کوچک وجود داشت که مسافران را در آن جای میدادند تا لحظه حرکت فرا رسد.
شلیک پلیس ایران به خودرو باعث آتش سوزی شده بود این چه نوع تحریف خبره؟؟
داشبورد؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! 😠🤔