در کتاب آسمان بدون قفس، کایلی مور گیلبرت از زمان دستگیری خود پیش از سوار شدن هواپیما برای خروج از ایران تا زمانی که آزاد شد میپردازد. کایلی مور گیلبرت ابتدا به عنوان بازجویی موقت به هتلی منتقل شد و شاهد بازجوییهای اطلاعات سپاه پاسداران بود. پس از مدتی ولی با اتهامهایی جدی روبرو شد و به بند دو-الف زندان اوین منتقل شد.
من را به زور به هوا خوری میبردند، من را با چشم بند و ماسک کووید بیرون میبردند. در واقع تمام صورت من پوشیده بود نه میتوانستم چیزی را ببینم نه میتوانستم هوای آزاد تنفس کنم. پس برای چه من نیم ساعت بیرون بروم برای هواخوری، و چطور با چشم بسته راه بروماو بیش از حدود هفت ماه را در زندان انفرادی گذراند. زمانی که از اوین به زندان قرچک منتقل شد، هرچند با افرادی با جرائم مختلف در یک مکان بود، ولی از این که میتواند دیگر آدمها را دیده و ارتباط اجتماعی با آنها داشته باشد، راضی بود. شاید به همین دلیل از انتقال خود از قرچک ورامین به زندان اوین به عنوان یک شوک سخت یاد میکند.
نامه خانوادههای زندانیان اتریشی و آلمانی در ایران: عزیران ما را آزاد کنید کایلی مور گیلبرت در توصیف سختترین روزی که به یاد دارد گفت: «بدترین روزی که در خاطر دارم مربوط به زمانی است که شش هفته پیش از آزادی، من را از زندان قرچک به بند دو-الف اوین بازگرداندند. من را با فریب از قرچک به بیرون منتقل کردند. من تازه از خواب بیدار شده و نه صورتم را شسته بودم و نه مسواک زده بودم.
اینا پول میگیرن میان اینجا که نقش گروگان بازی کنن ، ج ا به عنوان ی قدرت در منطقه معرفی بشه👍😂 بیخبر بود یا خودش رو به نفهمی زد؟
او حتی دستنوشتههایی که آن زمان در زندان برای خود نگه داشته و کاریکاتورهایی که از زندانبانهای خود کشیده را هم در این کتاب منتشر کرده است.
کایلی مور گیلبرت ابتدا به عنوان بازجویی موقت به هتلی منتقل شد و شاهد بازجوییهای اطلاعات سپاه پاسداران بود. پس از مدتی ولی با اتهامهایی جدی روبرو شد و به بند دو-الف زندان اوین منتقل شد.
من را به زور به هوا خوری میبردند، من را با چشم بند و ماسک کووید بیرون میبردند. در واقع تمام صورت من پوشیده بود نه میتوانستم چیزی را ببینم نه میتوانستم هوای آزاد تنفس کنم. پس برای چه من نیم ساعت بیرون بروم برای هواخوری، و چطور با چشم بسته راه بروماو بیش از حدود هفت ماه را در زندان انفرادی گذراند. زمانی که از اوین به زندان قرچک منتقل شد، هرچند با افرادی با جرائم مختلف در یک مکان بود، ولی از این که میتواند دیگر آدمها را دیده و ارتباط اجتماعی با آنها داشته باشد، راضی بود. شاید به همین دلیل از انتقال خود از قرچک ورامین به زندان اوین به عنوان یک شوک سخت یاد میکند.
نامه خانوادههای زندانیان اتریشی و آلمانی در ایران: عزیران ما را آزاد کنید
کایلی مور گیلبرت در توصیف سختترین روزی که به یاد دارد گفت: «بدترین روزی که در خاطر دارم مربوط به زمانی است که شش هفته پیش از آزادی، من را از زندان قرچک به بند دو-الف اوین بازگرداندند. من را با فریب از قرچک به بیرون منتقل کردند. من تازه از خواب بیدار شده و نه صورتم را شسته بودم و نه مسواک زده بودم. نگهبان زندان قرچک به دروغ گفت فقط برای پنج دقیقه باید به کریدور خارج بروید. من هیچگاه بازنگشتم، وسایلم را برنداشتم و از دوستانم هم خداحافظی نکردم و خیلی فشار سنگینی برای من بود.»
او در ادامه گفت: «با پیژامه من را سوار ماشین کرده و من را به بند دو-الف زندان اوین بازگرداندند. من میدانستم بعد از سه ماه در زندان قرچک، باز من را به انفرادی بازمیگردانند. در قرچک امکان رابطه با دیگر زندانیان وجود دارد حالا جرمشان هر چه میخواهد باشد ولی همین داشتن ارتباط خیلی بهتر از وضعیت زندان انفرادی است. آنجا دوست داشتم و آزادتر بودم میدانستم من را از جای بد به جایی خیلی بدتر میبرند. نمیدانستم چه مدت آنجا خواهم بود و برای من به شدت دردناک بود.»
خواهران من که در زندان هستید، همیشه در فکر من هستید. من خیلی دوستتان دارم. به امید خدا و به زودی زود به آزادی برسید
پیام کایلی مور گیلبرت برای نیلوفر بیانی و سپیده کاشانی
کایلی مور گیلبرت افزود: «بازجوها رفتارشان بد بود، دروغ میگفتند، سوءاستفاده میکردند و من را به همان سلولی برگرداندند که برای هفت ماه در آن و پیش از انتقال به قرچک بودم. مثل بازگشت به یک سابقه تلخ یا یک خواب بد بود. آن وقت بود که دیگر درهم شکستم. از رفتن به هواخوری خودداری کردم. فکر کنم میدانستند من قرار است آزاد شوم و به این شکل من را تنبیه میکردند. چون فکر میکردند من مستحق آزادی نیستم. من را به زور به هوا خوری میبردند، من را با چشم بند و ماسک کووید بیرون میبردند. در واقع تمام صورت من پوشیده بود نه میتوانستم چیزی را ببینم نه میتوانستم هوای آزاد را تنفس کنم. پس برای چه من نیم ساعت بیرون بروم برای هواخوری، و چطور با چشم بسته راه بروم. وحشتناک بود.»
خانم مور گیلبرت گفت: «من از رفتن به هواخوری خودداری کردم ولی به من دستبند زده، چشمانم را بستند و چند مامور من را به زور به بیرون و از روی پله کشانده و من را وسط خاک رها کردند. من شروع به گریه کردم. دستانم بسته بود و فقط گریه کردم و جیغ زدم. این یکی از بدترین روزهایی بود که گذراندم.»
او که کتاب خود را به نیلوفر بیانی و سپیده کاشانی تقدیم کرده، برای آنها پیامی حاکی از مهر و امید فرستاده و به فارسی گفت: «خواهران من که در زندان هستید، همیشه در فکر من هستید. من خیلی دوستتان دارم. به امید خدا و به زودی زود به آزادی برسید. قربونتون برم.»
خواهر بنجامین بریر به صدای آمریکا: در مناقشه سیاسی مقامات ایران گرفتار شدهایم
در حال حاضر افرادی چون عماد شرقی، سیامک نمازی، و پدرش باقر نمازی (شهروندان ایرانی-آمریکایی)، شهاب دلیلی، (شهروند ایرانی دارای اقامت دائم آمریکا) مسعود مصاحب و کامران قادری (شهروندان ایرانی اتریشی) احمدرضا جلالی (پژوهشگر ایرانی-سوئدی)، فریبا عادلخواه (شهروند ایرانی-فرانسوی)، جمشید شارمهد و ناهید تقوی (شهروند ایرانی آلمانی) و بنجامین بریر گردشگر فرانسوی، در ایران زندانی هستند.