در بزنگاههای مختلف از انتخابات گرفته تا اعتراضات، بحث بر سر «گفتوگو» داغ شده است؛ گفتوگو برای رسیدن به فهم و معنای مشترک و کاهش شکاف میان جریانهای فکری و سیاسی و اجتماعی. نسخهای که همچنان تحلیلگرانی مانند هادی خانیکی بر آن اصرار میورزند و معتقدند نباید گفتوگو را صرفا سیاسی و میان مردم و حاکمیت تلقی و توصیف کرد؛ اما آنچه در صحبتهای اغلب کسانی که بر گفتوگو تأکید دارند، مغفول مانده، نتایج متأثر از این ایده است.
قرائن و اظهارات تحلیلگران نشان میدهد که ما دستکم در برخی موارد در شرایط بحران به سر میبریم. به این معنا که تابآوری جامعه روزبهروز کم و کمتر میشود و مسائل مختلف روی هم تلنبار میشوند. همچنین بعد از تجربه سال گذشته، شما چطور میتوانید پیشنهاد گفتوگو بدهید و مدام تأکید کنید که این فرایند صرفا به معنای گفتوگو با حاکمیت نیست و البته نتیجه آن در بلندمدت مشخص میشود؟
اولا حاکمیت و نهادهای حاکمیتی، سیاستگذار و مجری باید اصل تغییر و تحول در جامعه را بفهمند، همچنین آن را به رسمیت بشناسند؛ یعنی متوجه باشند که یک طرف معترض و منتقدی وجود دارد. در آخر هم بر اساس نوع اعتراض و با به رسمیت شناختن اعتراض و انتقاد، برای گفتوگو اقدام کنند. گفتوگو توافق بر سر اینکه همه با من موافق باشید، نیست، بلکه گفتوگو بر سر این است که مسئلهای مشترک وجود دارد که باید طرفین از موقعیت برابر درباره آن صحبت کنند.
من برای حاکمیت تعیین تکلیف نمیکنم؛ چون حاکمیت هم به حرف من و امثال من گوش نمیکند. بحث این بود که چرا گفتوگو مسئلهای سیاسی فهمیده میشود و چرا این گفتوگو صورت نمیگیرد؟ من معتقدم همه اینها به دلیل انباشتگی مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است؛ اما سطحی که بیشتر به چشم میخورد و به نوعی نوک کوه یخ به حساب میآید، حوزه سیاست است. طبیعتا جامعهای که خواستههای انباشته دارد، به گفتوگو امید ندارد یا گفتوگو را معطوف به نتایج زودبازده میداند.
در فضایی که برای صدر تا ذیل مسائل حتی مسائل شخصی، خصوصی و خانوادگی مردم، سیاستمداران تصمیم میگیرند، طبیعی است که قاطبه مردم نگاه سیاسی به همه چیز داشته باشند. در این فضا، چطور میتوان از گفتوگوی غیرسیاسی صحبت کرد؟ حتی به فرض اینکه به سمت گفتوگوهای غیرسیاسی پیش برویم، ما با سیستمی روبهرو هستیم که صدای جامعه را نمیشنود؛ حرف کنشگر اجتماعی، روزنامهنگار، استاد دانشگاه، هنرمند و... را گوش نمیدهد و نگاه منفی به حرکتهای تشکیلاتی و نهادهای مدنی دارد.
شما همچنان به مواردی اشاره میکنید که امکان انجام آن سلب شده است. مثلا به راهحل سیاسی اشاره کردید. محمد خاتمی 15 راهکار ارائه میکند اما هیچ اعتنایی به آن نمیشود. باقی اصلاحطلبان هم شرایط متفاوتی در حاکمیت ندارند که امکان شکلگیری گفتوگو وجود داشته باشد. از طرفی نهادهای اجتماعی و مدنی و تشکلها با مصایب بسیاری مواجه هستند. شما ابتدای صحبت از پارادایم انقلابی گفتید.
ایران آخرین اخبار, ایران سرفصلها
Similar News:همچنین می توانید اخبار مشابهی را که از منابع خبری دیگر جمع آوری کرده ایم، بخوانید.
منبع: isna_farsi - 🏆 2. / 63 ادامه مطلب »
منبع: VOA Farsi صدای آمریکا - 🏆 17. / 51 ادامه مطلب »
منبع: MashreghNews - 🏆 5. / 63 ادامه مطلب »
منبع: isna_farsi - 🏆 2. / 63 ادامه مطلب »
منبع: isna_farsi - 🏆 2. / 63 ادامه مطلب »
منبع: MashreghNews - 🏆 5. / 63 ادامه مطلب »