یک پرسش کوتاه: چه شد امیرکبیر از محبوبیت به مغضوبیت رسید و خودش و اصلاحاتش چنین فرجامی پیدا کرد ؟دوره قاجار میتوانست یک عصر طلایی برای ایرانیان و به اعتباری پایان عصر عسرت باشد. مورخان بسیاری تاکید کردهاند که دوره قاجار از هر جهت میتوانست مسیر کشور را تغییر دهد و اوضاع بیسامان ایران را سامان دهد. تضاد قدرتها و کشمکش آنها زمینه آزادی و میدان عملی برای ایران به وجود میآورد ولی دولت هوشیار و مقتدری نبود که بتواند از آنها بهره ببرد. امیرکبیر نیز متاسفانه خیلی زود کارش به ناکامی کشید.
برای امیر مسجل شده بود که برای رسیدن به این هدف خود، باید عده و عُده فراهم آورد و وابستگیاش را به بیگانه کم کند. برای این مهم هم میدانست که به دانشمندان و به صنعت پیشرفته و به اقتصاد نیرومند و به ارتباط و اطلاعات مفید نیازمند است. همین بود که در ایران امیرکبیر تنها کسی بود که به فکر نوسازی افتاد و برای عملیاتی کردن آن، گام برداشت.
پس از شهادت امیرکبیر امتیازها به این و آن داده شد. مرگ امیر اما برای قدرتهای بیگانه فرصت مناسبی بود تا با خیال راحتتر به منافع و مقاصد خود بیندیشند و رجال ایرانی را به خدمت بگیرند. به یک اعتبار رگ دست امیرکبیر را فقط میرغضب و حاجعلیخان مقدم مراغهای و مهدعلیا، مادر ناصرالدینشاه نزدند. رگ دست امیر را خودش با غرورش، تنهاییاش و بیتوجهی و بیاعتناییاش به شاه زد.
با تیغ دلاکی
متاسفانه دلیل دیگهش اعتماد به انگلستان بود و امیرکبیر نفهمید انگلستان هرگز از آدمی مثل او حمایت نخواهد کرد. اینکه تمام جریانات مرگ او را با خالهزنک بازیای دربار توجیه کنیم غلطه. ناصرالدین شاه فقط زمانی فرمان مرگ او را امضا کرد که به او ثابت کردند امیر در پی عزل او بوده است.
ایران آخرین اخبار, ایران سرفصلها
Similar News:همچنین می توانید اخبار مشابهی را که از منابع خبری دیگر جمع آوری کرده ایم، بخوانید.