صد سالی که بر زنان افغانستان گذشت؛ چرا آنها نادیده گرفته میشوند؟
- مرضیه عدیل
- بیبیسی
نهضت زنان که صد سال پیش در افغانستان آغاز شده بود در مراحل مختلفی، فراز و فرودهای بسیاری را گذرانده است. یک رژیم درافغانستان راه را برای زنان در این سفر پر خم و پیچ هموار کرده و رژیمی دیگر سد راه بوده و مانع از رونما شدن پیشرفت در وضعیت زنان شده است.
سفرهای اروپایی شاه امانالله به همراه همسرش ملکه ثریا، او را برای پیشرفت و تحقق حقوق و آزادیهای زنان مصممتر میکرد.
ملکه که متاثر از اندیشههای روشنفکری و عدالت خواهانه پدرش محمود طرزی بود، با حضورش به عنوان وزیر فرهنگ در آن زمان، شاه را برای شکل دادن نهضت زنان درافغانستان همراهی کرد.
او اولین مکتب/مدرسه و شفاخانه/بیمارستان زنانه را به نام "مستورات" در سال ۱۳۰۰ و ۱۳۰۳ خورشیدی در کابل افتتاح کرد.
ملکه در لویه جرگه (مجمع افراد بانفوذ از سراسر مملکت) در پغمان حضور یافت و سن ازدواج دختران را به هجده بلند برد و تعدد ازدواج و ازدواج ماموران نظامی و اداری افغانستان با زنان خارجی را منع کرد. همچنین عدهای از دختران را برای تحصیل به ترکیه فرستاد.
او ارشادالنسوان، اولین نشریه چاپی آگاهی دهنده برای زنان را به مدیریت مادرش اسما رسمیه در سال ۱۳۰۰ خورشیدی ایجاد کرد. نسخههای اصلی ارشادالنسوان در آرشیف ملی افغانستان نگهداری میشوند.
اما با سقوط نظام شاهی امانالله و به قدرت رسیدن حبیبالله خان کلکانی این آزادیها با بنبست رو به رو شد. حبیبالله خان کلکانی که ۹ ماه حکومت کرد، در مورد سلب آزادیهای افغانها از جمله زنان فرمانی صادر کرد. در آرشیف ملی افغانستان نسخهای از این فرمان موجود است که در آن به مردان دستور داده شده لنگی/دستار به سر کنند، لباس محلی بپوشند و ریششان را نتراشند.
برای زنان نوشته شده: " ترک ستر را که (شاه قبلی) حکم کرده بود مسترد کردم، برآمدن زنان و دختران بالغه را بدون اجازه ولیشان و مکتب مستورات را موقوف کردم."
مورخان میگویند با رسیدن نادرشاه به قدرت در سال ۱۳۰۸ خورشیدی نیز وضعیت زنان بهبود نیافت.
عبدالحمید مبارز، نویسنده و روزنامه نگار افغان میگوید: "اعلیحضرت نادر شاه در این مورد بسیار محافظه کار بود. او حجاب را اجباری اعلام کرد و در چهار سال سلطنتش کار مثبتی برای زنان انجام نداد"
اما با رویکار آمدن محمد ظاهر شاه درسال ۱۳۱۲ خورشیدی، نهضت زنان دوباره رنگ گرفت. "در زمان من زن همان حیثیت خود را باز یافت و ما در قانون اساسی موقعیت آنان را تایید کردیم."
اولین مکتب/مدرسه ابتداییه دخترانه به نام "عصمت" واقع در جاده اندرابی کابل در سال ۱۳۱۳ خورشیدی با بیشترین استادان خارجی ایجاد شد و دانشآموزان از صنف/کلاس اول در کنار دیگر مضامین، زبان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی یاد میگرفتند.
چند سال بعد این مکتب به دلیل ارتقای سویه و افزایش شاگردان دو قسمت شد و لیسههای "ملالی" و "زرغونه" ایجاد شد.
شفاخانه/بیمارستان ویژه زنان به نام "مستورات" به جای شفاخانه میوند کنونی تاسیس و در آن کورس قابلگی/مامایی و بعدا مکتب قابلگی و کورس دندانسازی ایجاد شد.
در سالهای بعدی شمار بیشتر مکاتب/مدرسههای دخترانه در کابل و در مراکز ولایتها ساخته و فعال شد. برای فارغان مکتب، دانشکدههای ساینس و ادبیات مجزا از مردان و در داخل مکتب ملالی ساخته شد.
صالحه یوسفی، یکی از کسانی که در آن زمان از دانشکده ساینس فارغ شده است، میگوید: "وزارت معارف/آموزش و پرورش تلاش میکرد تا ما بهتر درس بخوانیم و پس از فراغت از مکتب معلم شویم تا جای معلمان خارجی که از دولت افغانستان معاش/حقوق دلاری بالایی میگرفتند را بگیریم."
شماری از کسانی که از این دانشکدهها فارغ شده بودند، بعدها به مقامهای بلند دولتی هم رسیدند.
از آن میان کبرا نورزایی، درسال ۱۳۴۷ خورشیدی وزیر صحت عامه/بهداشت افغانستان شد.
شفیقه ضیایی، در سال ۱۳۵۰ خورشیدی به عنوان مشاور وزیر وزارت معارف/آموزش و پرورش استخدام شد.
زنان فرصت تبارز استعدادهایشان را یافتند خانم پروین از اولین زنانی بود که از طریق رادیو افغانستان آواز خواند. او یک سال قبل از مرگش در این مورد گفته بود: "فکر کردم که تا کی باید اینطور در گوشه باشیم. با خود گفتم کاری میکنم، خدا مهربان است. به رادیو آمدم و آواز خواندم و راه را برای دیگر زنان آوازخوان باز کردم. پس از من رخشانه، ژیلا، مهوش، پرستو آمدند و آوازخوانی زنان امر عادی و پذیرفته شد."
همچنین مجله "میرمن"به ریاست نفیسه شایق مبارز با مطالب آموزشی در سال ۱۳۳۲ شروع به چاپ کرد و زنان به عنوان گوینده در رادیو استخدام شدند.
جمیله زمان انوری، از گویندگان آن زمان میگوید: "اولین گوینده زن رادیو لطیفه کبیر سراج بود که دو سال پیش از من به رادیو آمده بود. بعدا من آمدم و خبرهای رادیو را به شکل زنده میخواندم. بعدا شیرین مجروح، شفیقه حبیبی و زیبا خادم به عنوان نطاق و گوینده کار را در رادیو شروع کردند و پس از آن به مرور زمان تعداد گویندگان زن افزایش یافت."
در سال ۱۳۲۲ خورشیدی بود که به پیشنهاد زینب داود، موسسه عالی نسوان زنان ایجاد شد و در آن کودکستان، مکتب/مدرسه، سینما و دیگر دفاتر ساخته شد. در این موسسه زنان بزرگسال و یا متاهل مکتب میخواندند و یا سواد میآموختند و در کنار آن صنایع دستی و دست دوزیهایشان را فروخته و پولی به دست میآوردند.
صالحه یوسفی که در آن زمان مدیر بخش عرفانی آن موسسه بوده میگوید برای بلند بردن سطح آگاهی زنان فیلمهای آموزشی در سینما زینب به نمایش گذاشته میشده است.
با فارغالتحصیل شدن تعداد بیشتر زنان از مکاتب و دانشکدهها، آنان در بخشهای دیگر مجال کار یافتند از اردو، پلیس ، مخابرات صحت ، گرفته تا قضا. در آن زمان زنان با پوشیدن چادری/برقع به کار و تحصیل میپرداختند. تا اینکه محمد داود، صدراعظم آن زمان در سال ۱۳۳۸ خورشیدی به مناسبت جشن استقلال رفع روبند یا چادری را اعلام کرد. این بار هم اعضای خانواده شاه و صدراعظم بوند که در این راه پیش قدم شدند.
عبدالحمید مبارز، روزنامهنگار افغان میگوید: "به مناسبت جشن استقلال افغانستان یک مسابقه فوتبال بین تیمهای کشورهای آسیایی در غازی استدیوم کابل به راه افتاده بود. من هم در جمع داوران بودم. زمانیکه مسابقه به پایان رسید رفتیم به لوژ سلطنتی تا اعضای تیم را به اعلیحضرت شاه معرفی کنیم. دیدیم یک زن بدون روپوش از لژ بیرون شد؛ چنین چیزی هیچ سابقه نداشت. آن زن فقط دستمالکی کوچک به سر داشت، بالاپوش/پالتو به تن کرده بود و پاهایش جوراب داشت.. گفتند خانم داود صدراعظم است."
اقدام آنها از سوی اعضای کابینه، ژنرالان و عدهای از والیها استقبال شد و شماری زنان بدون روبند و چادری افزایش یافت و به طبقات پایینتر جامعه هم این امر منتقل شد.
زنان و دختران مقامات ارشد حکومتی در لباس و ظاهر عادی مشغول به کار شدند.
ملکه حمیرا هر سال زنی که بهترین فرزندان را تقدیم جامعه میکرد را مادر سال انتخاب کرده و جایزه میداد.
شاهدخت بلقیس انجمن خیریه زنان رضاکار را ایجاد و به هدف کمک به زنان بیمار و فقیر اعانه جمعآوری میکرد.
نظیفه غازی نواز، دختر کاکا/عمو شاه و شاهدخت مریم موسسه حمایت از طفل و مادر را به میان آوردند. لیلما، عروس شاه انجمن مبارزه با بیسوادی را تاسیس و کورسهای سواد آموزی را در تمام ادارات دولتی و محلات زیست ساخت.
در آن زمان فعالیت سیاسی هم برای زنان میسر شد، زنانی مثل رقیه ابوبکر، معصومه عصمتی و اناهیتا راتبزاد به عنوان نمایندگان مردم ولایتهای کابل و قندهار در مجلس نمایندگان راه یافتند. حمیرا سلجوقی و عزیزه گردیزی هم به عنوان سناتور انتصاب شدند.
سازمان دموکراتیک زنان افغانستان به منظور حمایت از حقوق زنان، از سوی داکتر اناهیتا و عده از زنان دیگر از جمله ثریا پرلیکا در سال ۱۳۴۵ خورشیدی بنیان گذاشته شد که هزاران زن جذب آن شدند.
اناهیتا راتب زاد، موسس آن نهاد میگوید:" با وصف اینکه من یک داکتر/پزشک هستم اما فکر کردم تنها با طبابت نمیشود در زندگی مردم تغییر آورد، به همین دلیل به سیاست رو آوردم و خواستم از این طریق زندگی زنان و مردم افغانستان را بهبود ببخشم."
گروههای افراطی هم با استفاده از این آزادیها شروع به فعالیت کرده و بعضا به زنانیکه لباس بازتر میپوشیدند در دانشگاهها و خیابانها با اسید حمله میکردند. اما جلو آنها گرفته شد و عدهای از آنان دستگیر و زندانی شدند.
با سقوط نظام شاهی و رویکار آمدن اولین جمهوریت از سوی محمد داود در سال ۱۳۵۲خورشیدی نهضت زنان به روال عادی خود ادامه داد، اما جلو فعالیتهای سیاسی گرفته شد و اعضای سازمان دموکراتیک زنان مجبور بودند مخفیانه فعالیت کنند.
تا اینکه در هفت ثور سال ۱۳۵۷ نظام کشور دگرگون شد و حزب دموکراتیک خلق افغانستان نخست به رهبری نورمحمد ترکی و پس از او حفیظالله امین رویکار آمد.
حکومت با صدور فرمان شماره هفت خود، حقوق زن و مرد را مساوی اعلام کرد، رسم دریافت شیربها از سوی خانواده عروس را لغو کرد، مصارف عروسی را کاهش داد و مهریه هر زن را تا ۳۰۰ افغانی اعلام کرد.
در اوایل حاکمیت این حزب، در مکاتب/مدرسهها گروههای آواز و بعضا رقص ایجاد شد.
آمدن نیروهای روسی همزمان با رویکار آمدن ببرک کارمل، نارضایتی مردم را افزایش داد و تظاهرات در مکاتب دخترانه و پسرانه و دانشگاهها آغاز شد.
اناهیتا راتبزاد که در آن زمان وزیر امور اجتماعی بود علیه تعدد زوجات مبارزه کرد و حزبیهایی را که زن دوم میگرفتند از حزب اخراج میکرد و درباره شان در ستون خبرهای روزنامه "حقیقت انقلاب ثور" خبر و گزارش چاپ میکرد.
در زمان حاکمیت داکتر نجیبالله، یک واحد نظامی متشکل از زنان در بطن موسسه نسوان تشکیل شد که بیشتر برای تشویق سربازان به جبهات جنگ میرفتند. اما تشکیل آن حتی از سوی طرفداران حاکمیت و اعضای حزب حاکم حمایت نشد.
معصومه عصمتی، وزیر معارف/آموزش و پرورش آن زمان، شفیقه رزمنده، فرمانده آن واحد نظامی را برکنار کرد و صالحه فاروق اعتمادی، وزیر امور اجتماعی تشکیلات آن را از میان برد.
کبیر رنجبر از حقوق دانان افغان میگوید به منظور جذب بیشتر زنان به کار، در هر اداره و در هر محل، کودکستانها ساخته شد و زنان در عرصههای بیشتر، حتی به رانندگی بسهای برقی شهری استخدام شدند. موسسات حمایت طفل و مادر و رهنمای خانواده یکبار دیگر مورد توجه قرار گرفت.
او میگوید:" تمام رهبران حزب در تمام مناسبتها بدون زنان و دخترانشان شرکت نمیکردند. در آن زمان در کنار چند وزیر زن، عدهای از اعضای پارلمان زنان بودند و شمار زیادی از زنان در راس ادارات و ریاست قرار داشتند. با جرات گفته میتوانم که حضور زنان در آن وقت نسبت به حالا بسیار پر رنگ بود."
زنان مقامات ارشد حکومتی مثل محبوبه کارمل، کریمه کشتمند و فتانه نجیب به ترتیب به عناوین رییس پرورشگاه، رییس کودکستانها و معلم و مدیر مکتب کار میکردند.
پس از هشت ثور ۱۳۷۱ خورشیدی و رویکار آمدن مجاهدین، بسیاری از پیشرفتهای یاد شده نابود شد.
در زمان برهانالدین ربانی فتوا و فرمانی صادر شد که قیوداتی را در کار و تحصیل مختلط زنان با مردان و پوشش آنان وضع میکرد. ویران شدن ساختمان شماری از موسسات تحصیلی سبب شد تعدادی از دختران و زنان از آموزش و کار محروم شوند.
فتانه گیلانی که خود در جهاد سهم داشته میگوید: "متاسفانه رهبران جهادی هدف و برنامهای برای نجات زن و اعتلای وضعیت زن نداشتند و نمیخواستند زنان در عرصههای سیاسی و ملی تبارز کنند. زنان در زمان آنها اصلا در تصمیمگیریها نقش نداشتند ولی هر کس از نام زن سوء استفادههای زیادی کرد."
با آمدن حاکمیت طالبان، محدودیتهای به مراتب بیشتری بر کار و حضور زنان در جامعه وضع شد.
در آن زمان فقط پزشکان زن و قابله/ماماها آن هم به شرط داشتن چادری/برقع و مجزا بودن کامل از مردان، میتوانستند کار کنند، زنان دیگر خانهنشین و مکاتب/مدرسهها مسدود شدند.
فتوایی صادر شد که زنان بدون چادری و همراه داشتن محرم شرعی از خانه بیرون نشوند و حتی پیش پزشک مرد نروند و پلیس مذهبی امر به معروف و نهی از منکر به شدت فعالیتهای زنان را زیر نظر داشت و کسانی را که از دستورات شان سرپیچی میکرد، در خیابانها شلاق زدند.
با رویکار آمدن حامد کرزی به عنوان اولین رییس جمهوری بعد از رژیم طالبان و اعلام دموکراسی، زنان حق کار، تحصیل و فعالیت سیاسی را به دست آوردند و میلیونها دختر شامل مکاتب و دانشگاهها شدند. زنان حق دادن رای و نامزد شدن در انتخابات را به دست آوردند و ۲۷ درصد از کرسیهای پارلمان به آنان اختصاص داده شد. چند زن از جمله سیما سمر، مسعوده جلال و سهیلا صدیق به عنوان وزیر مقرر شدند.
اما زنان مقامات ارشد حکومتی از حامد کرزی رییس جمهور گرفته تا وزرا همچنان در خفا ماندند و به جز یکی دو عکس از زینت کرزی، بانوی اول کسی آنها را ندید و نشناخت.
اما رولا غنی، بانوی اول افغانستان از پنج سال به اینسو در کنار رئیس جمهور غنی حضور فعال و پررنگی در اجتماع دارد. او در مجالس و گردهماییهای دولتی و غیر دولتی با لباس و ظاهر معمولی شرکت و سخنرانی میکند
در ۵ سال حکومت اشرف غنی، شش زن به عنوان وزیر کار کردهاند.
با پایان حاکمیت طالبان نهادها و سازمانهای زنان مثل کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان، شبکه زنان، اتحادیه سراسری زنان، کمپین ۵۰ درصد، زنان جوان برای تغییر، جمعیت انقلابی زنان راوا و چندین نهاد دیگر شکل گرفتند و شروع به فعالیت کردند. اما هنوز هم زنان در محکمههای صحرایی در برابر دید همگان، از سوی مردان بیگانه شلاق میخورند و سنگسار میشوند.