توسعه نفوذ چین در آفریقا؛ آیا استعمار زرد جای استعمار سفید را می گیرد؟

استقبال شهروندان سنگال از شی جین پینگ، رئیس جمهوری خلق چین
استقبال شهروندان سنگال از شی جین پینگ، رئیس جمهوری خلق چین Copyright AP Photo
Copyright AP Photo
نگارش از Amirbehnam MASOUMI
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button

در حالی که مساله تایوان بار دیگر به یک چالش جدی برای دیپلماسی اتحادیه ارپا و ایالات متحده آمریکا بدل شده است، پکن با اعمال نفوذ گسترده در قاره آفریقا، همچون سال های جنگ سرد حمایت کشورهای پرشمار قاره سیاه را در مجامع بین المللی با خود دارد. اما این بار برخلاف قرن پیش، خبری از جهان سوم گرایی نیست.

آگهی

در حالی که مسأله تایوان بار دیگر به یک چالش جدی برای دیپلماسی اتحادیه ارپا و ایالات متحده آمریکا بدل شده است، پکن با اعمال نفوذ گسترده در قاره آفریقا، همچون سال‌های جنگ سرد حمایت کشور‌های پرشمار قاره سیاه را در مجامع بین‌المللی با خود دارد. اما این بار برخلاف قرن پیش، خبری از جهان سوم گرایی و عدم تعهد در کار نیست.

کنفرانس باندونگ و همکاری انقلابی چین کمونیست با قاره آفریقا

روابط جمهوری خلق چین با قاره آفریقا از کنفرانس باندونگ اندونزی در سال ۱۹۵۵ آغاز شد: دوران جنگ‌های استقلال و نبرد علیه استعمار (کلونیالیسم). جمهوری تازه تأسیس خلق چین در آن سال‌ها به عنوان تئوریسین و پرچمدار «جهان سوم» در برابر دو ابرقدرت «امپرئالیستی» شرق و غرب قد علم کرده بود. میلیون‌ها چینی در سال‌های آغازین پس از انقلاب ۱۹۴۹ از جبهه‌های جنگ کره گرفته تا احداث راه آهن زامبیا تا تانزانیا، حضوری فعال و انقلابی داشت.

این مشارکت البته صد در صد مخلصانه و بدون چشم داشت هم نبود. در آن سال‌ها در عرصه بین‌المللی تایوان همچنان نماینده جمهوری چین به شمار می‌رفت و دولت ناسیونالیست‌های ضد کمونیست فراری به این جزیره، دولت مشروع و مورد تائید سازمان ملل متحد بود. جمهوری خلق چین با پشتیبانی از کشور‌های آسیایی و به ویژه آفریقایی تازه تأسیس و ر‌هایی یافته از بند استعمار توانست، حمایت متقابل این کشور‌ها را را از آن خود کند و سرانجام در سال ۱۹۷۱ با اخراج نمایندگان تایوان، کرسی کشور چین و حق وتوی آن را در سازمان ملل متحد به دست بیاورد. در جریان رای‌گیری در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ۲۶ کشور آفریقایی به نفع جمهوری خلق چین رای دادند. در حال حاضر اسواتینی (سوازیلند سابق) تنها کشوری در قاره آفریقا است که همچنان با تایوان رابطه دیپلماتیک دارد.

سوسیالیسم چینی و تغییر مناسبات با آفریقا

از زمان آغاز اجرای اصلاحات اقتصادی و اختراع سوسیالیسم چینی از سوی دنگ شیائوپینگ و همقطارانش در سال‌های پایانی دهه ۱۹۷۰، مناسبات میان چین و قاره آفریقا هم طبیعتا تغییر کرد. در تا میانه دهه نود و تا سال‌هایی که چین همچنان مشغول جذب سرمایه‌های خارجی بود، تغییر چندانی در مبادلات میان دو طرف دیده نمی‌شود.

اما حجم تجارت میان چین و کشور‌هایی آفریقایی از سال ۱۹۹۵ تا سال ۲۰۱۸، رشدی انفجاری را تجربه می‌کند و از ۳ میلیارد دلار به ۱۴۳ میلیارد دلار در سال می‌رسد. واضح است که چین صادرکننده عمده محصولات مصرفی، تولید و زیرساخت‌ها است و از آفریقا مواد خام وارد می‌کند. چین از سال ۲۰۰۹ جای قدرت‌های استعماری قدیمی نظیر فرانسه را گرفته و شریک اصلی تجاری قاره آفریقا است. اما گسترش نفوذ جمهوری خلق در قاره سیاه به همین جا ختم نمی‌شود.

«معادله برد-برد»: وام‌های گسترده چین و دولت‌های آفریقایی ناتوان از بازپرداخت

شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین در سال ۲۰۱۵ در اجلاس همکاری‌های چین و آفریقا با تأکید بر دوستی طبیعی و سرنوشت مشترک دو طرف گفت مراوادات ما یک معامله برد-برد است.

این گزاره، دست کم در بدو امر واقعی به نظر می‌رسد. قاره آفریقا، زمینه بسیار مساعدی برای سرمایه‌گذاری‌های بزرگ چین فراهم می‌کند. در برابر، سرمایه چین نیاز گسترده کشور‌های آفریقایی به طرح‌های عمرانی و زیرساخت‌های حیاتی را تأمین مالی می‌کند. روزنامه لوموند فرانسه در سال ۲۰۱۹ با انتشار گزارشی اعلام کرد بدون چین، آفریقا احتمالاً در حال حاضر منطقه‌ای نابود شده بود.

چین در بیش از یک دهه گذشته رویکردی استثنایی را در برابر کشور‌های در حال توسعه یا به شدت توسعه نیافته آفریقایی در پیش گرفته است: اعطای وام‌های سخاوتمندانه، همراه با نقشه راه، پروژه، نیروی انسانی و امکانات استفاده از منابع مالی. از سوی دیگر، چین برخلاف نهاد‌های مالی بین‌المللی، کاری به ساختار اقتصادی و سیاسی دریافت‌کنندگان وام‌ها ندارد و از آن‌ها اصلاحاتی در قوانین داخلی نمی‌خواهد.

بسیاری از وام‌های چین با هدف احداث زیرساخت‌هایی نظیر راه، راه آهن و تأسیس بندر و فرودگاه به کشور‌های آفریقایی اعطا می‌شود. چین همراه با پول، نیروی متخصص، ماشین‌های صنعتی و حتی کارگران خود را هم صادر می‌کند. دولت‌های آفریقایی در بسیاری از موارد اما امکان بازپرداخت به موقع وام و بهره را ندارند. به این ترتیب این کشور‌ها بیشتر و بیشتر به چین بدهکار و در نتیجه وابسته می‌شوند. چین، با در اختیار داشتن منابع مالی سرشار، ریسک عدم بازپرداخت وام‌ها را می‌پذیرد و احتمالاً به منافع اقتصادی و حتی سیاسی و ژئوپولیتیک «وابستگی» آفریقا به خود آگاه است.

همزمان در بسیاری از موارد اعطای وام چین به کشور‌های دیگر، شرط تضمین اجرا، ضمیمه متن قرارداد است. کشور‌های وام گیرنده متعهد می‌شوند در صورت ناتوانی از بازپرداخت بدهی، مبلغ را با کالای خام و یا حتی حق بهره‌برداری و اداره زیر ساخت‌ها بپردازند.

در هفته دوم دسامبر ۲۰۲۱، خبر مصادره فرودگاه بین‌المللی عنتبه از سوی چین در رسانه‌های جهان براساس شایعات منتشر شد. براساس این خبر، چین در پی ناتوانی دولت اوگاندا از بازپرداخت وام تأسیس و راه‌اندازی این فرودگاه، آن را مصادره کرد. سخنگوی وزارت امور خارجه چین بلافاصله این شایعه را تکذیب کرد. با این حال مصادره یک بندر بزرگ در جنوب سریلانکا در سال ۲۰۱۵ در شرایط مشابه، نگرانی از تکرار موارد مشابه را به شدت افزایش داده است.

قدرت نرم بدون سابقه سیاه استعمار

چین علاوه بر سرمایه‌گذاری‌های گسترده در قاره آفریقا، در سال‌های اخیر کوشیده است تا با استفاده از قدرت نرم، مقبولیت مدل سیاسی-اقتصادی خود را در این منطقه از جهان گسترش دهد. آموزش زبان ماندارین (چینی) در کشور‌های آفریقایی به شدت افزایش یافته و برای مثال رشک فرانسوی‌ها را برانگیخته است. کشور کنیا، یکی از بزرگ‌ترین بازار‌های جهان برای کالا و سرمایه‌های چینی، آموزش این زبان در مدارس دولتی را تشویق می‌کند.

جمهوری خلق چین در حالی نفوذ همه جانبه خود را در سراسر آفریقا گسترش می‌دهد که برخلاف قدرت‌های استعماری اروپایی، سابقه خشونت، برده داری و نسل کشی ندارد و همین امر هم باعث مقبولیت بیش‌تر و بیش‌تر این کشور، نزد مردمان و دولت‌های نیازمند آفریقایی می‌شود.

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

حامیان شورای نظامی حاکم مالی خروج نیروهای فرانسوی را جشن گرفتند

آمریکا واردات کالا از منطقه سین کیانگ چین را ممنوع کرد

کاخ الیزه بر سر نقش فرانسه در جنگ و استعمار الجزایر: پوزش و توبه در کار نیست