لوئیس سوارز چگونه یکی از بهترین مهاجمان اروپا شد

Atletico Madrid's Luis Suarez

منبع تصویر، Mathias Cardacio

بسیاری از هوادران لیورپول، لوئیس سوارز را بهترین مهاجم این تیم از زمان شروع لیگ برتر فوتبال انگلیس می‌دانند. این مهاجم اوروگوئه‌ای اما امشب (چهارشنبه ۳ نوامبر) به ورزشگاه آنفیلد بازمی‌گردد تا با لباس اتلتیکو مادرید در لیگ قهرمانان اروپا مقابل این تیم بازی کند.

گرچه عملکرد درخشان محمد صلاح موجب شده تا جایگاه سوازر به عنوان بهترین مهاجم سال‌های اخیر لیورپول با چالش جدی مواجه شود، اما هوداران لیورپول بهتر از هر کسی می‌دانند که حتی یک سوارز نه چندان آماده هم می‌تواند برای هر تیمی خطرناک باشد.

سوارز با ۶۹ گل زده در ۱۱۰ بازی (۱۴-۲۰۱۱) پنجمین گلزن برتر لیورپول در لیگ برتر است. او در ۳۴ سالگی هم هیچ نشانه‌ای از افول ندارد و این فصل ۸ گل برای اتلتیکو مادرید زده است.

دوران پرافتخار سوارز موضوعی نیست که از چشم هوادران فوتبال پنهان باقی مانده باشد. او که علاوه بر لیورپول سابقه بازی در خرونینگن، آژاکس و بارسلونا را دارد، ۶ قهرمانی لیگ، یک قهرمانی لیگ برتر و چهار قهرمانی کوپا دل ری را در کارنامه دارد.

او البته کارنامه جنجالی پر و پیمانی هم دارد. از توپی که در بازی مقابل غنا در جام جهانی ۲۰۱۰ با دست از دروازه بیرون کشید و موجب شد اروگوئه به یک‌چهارم نهایی برسد گرفته تا گاز گرفتن حریفان در زمین و توهین نژادپرستانه به پاتریس اورا که موجب شد ۸ بازی محروم شود.

لوئیس سوارز که امسال هم جزو نامزدهای دریافت توپ طلا است، در ۱۵ سال گذشته یکی از برجسته‌ترین فوتبالیست‌های جهان بوده. بخش ورزشی بی‌بی‌سی نگاهی انداخته به شکل‌گیری این فوتبالیست نامدار.

"لوئیس به من گفت می‌خواهد برای بارسلونا بازی کند"

Luis Suarez played for youth club Urreta in Montevideo

منبع تصویر، Mathias Cardacio

توضیح تصویر، سوارز برای تیم‌های پایه ناسیونال در مونته‌ویدئو بازی می‌کرد

سوارز در سالتو، دومین شهر پرجمعیت اوروگوئه به دنیا آمد؛ همان شهری که ادینسون کاوانی، مهاجم منچستر یونایتد ۲۱ روز بعد از تولدش در آن زاده شد. سوارز خانواده‌ای پرجمعیت و کم درآمد داشت و مادرش یک بار گفت که چقدر برای خانواده سخت بود که یک جفت کفش فوتبال برای لوئیس تهیه کنند.

او در ۷ سالگی همراه با والدین و شش برادرش به مونته‌ویدئو، پایتخت اروگوئه مهاجرت کرد. سوارز مشغول بازی در مدرسه فوتبال باشگاه اورتا شد تا این که در ۱۴ سالگی به ناسیونال پیوست.

او در رده جوانان بسیار موفق بود و در ماه مه ۲۰۰۵ توانست اولین بازی خود برای تیم بزرگسالان را در جام لیبرتادورس مقابل جونیور کلمبیا انجام دهد. اوضاع در ابتدای کاری خیلی خوب پیش نمی‌رفت و او آن قدر موقعیت از دست داد که کفر تماشاگران را درآورد؛ چهار ماه طول کشید تا پای سوارز به گل باز شود.

مارتین لاسارته، مربی آن زمان ناسیونال به بی‌بی‌سی گفت: "شخصیت لوئیس در چهار ماهی که نتوانست گل بزند، خیلی مهم بود. سوارز بهترین بازیکن ناسیونال در رده جوانان بود اما در تیم اصلی برونو فرونارولی و ماریتن کاتروچیو، بازیکنان مورد علاقه هواداران بودند."

"یک روز مجبور شدم بعد از تمرین با او قدم بزنم، گفتم که می‌خواهم در بازی بعدی نیمکت‌نشینش کنم و یادم هست که لوئیس از کوره در رفت. او نمی‌فهمید که این کار برای خودش بهتر است، بجای آن خشمگین و ناراحت شد و تمرینش را دو برابر کرد."

"یادم هست که یک روز دیگر به من گفت، در آینده می‌خواهد برای بارسلونا بازی کند و تا وقتی به این هدف نرسد، دست بردار نیست. می‌دانید که آن روزها بارسلونا هدفی رویایی بود، ولی او نام خودش را در تاریخ ثبت کرد و به این هدف رسید."

"جانوری که بیشتر و بیشتر می‌خواست"

Atletico Madrid striker Luis Suarez playing for Nacional

منبع تصویر، Mathias Cardacio

توضیح تصویر، ذهینت سوارز در همان سنین کم هم به او کمک می‌کرد تا از پس مشکلات برآید

به لطف اعتماد داسارته و قدرت ذهنی خود سوارز، این مهاجم در ۲۷ بازی ۱۰ گل زد و همراه با ناسیونال قهرمان لیگ شد.

سباستین آبرئو، هم تیمی سابق سوارز در ناسیونال و تیم ملی، می‌گوید: "عادت کرده بودیم که به شوخی به لاسارته بگوییم، وقتی سوارز رو بازی می‌دهی ما باید برویم خانه، کمی هوای ما را هم داشته باش. وقتی لوئیس به ترکیب اصلی رسید، بقیه مهاجمان یا نیمکت‌نشین شدند و یا دقایق خیلی کمی فرصت بازی داشتند."

"او پسر جوانی بود که ذهنیتی مانند یک شیر داشت. لوئیس روحیه‌ای برنده داشت و طوری تمرین می‌کرد که انگار می‌خواهد تمام جام‌ها را ببرد. یک روز سراغ من آمد و گفت، می‌دانم همه شما در تیم از من جلوتر هستید اما همه‌تان را شکست می‌دهم."

"او شرایط سختش را به انگیزه‌ای برای کسب موفقیت تبدیل کرد. حتی آن روزها هم از نظر او غیرممکنی وجود نداشت. او هرگز در تمرینات خودنمایی نمی‌کرد. بارها شده بود که مخفیانه و بدون این که ما بدانیم، به سختی تمرین می‌کرد. لوئیس خودش را آماده می‌کرد تا بهترین مهاجم اوروگوئه شود."

ماتیاس کارداچیو، دوست و هم‌تیمی سوارز در تیم‌های جوانان و بزرگسالان ناسیونال به خوبی یادش هست که آن‌ها چگونه صبح اول وقت تمرین می‌کردند.

او گفت: "وقتی در تیم جوانان ناسیونال بودیم، تمرین ما ساعت ۶ صبح شروع می‌شد، اما او از من می‌خواست ساعت ۵ در زمین باشم تا قبل از رسیدن بقیه تمرین پنالتی و شوت زدن کنیم. این رویکرد لوئیس در هر کاری بود، او می‌خواست بهترین مهارت ممکن را کسب کند. او دوست نداشت در هیچ چیزی بازنده باشد."

"یادم هست یک بار با تیم جوانان ناسیونال با هوراکان مسابقه داشتیم. ما بازی را هجده بر صفر بردیم و سوارز ۱۱ گل زد. او آرامش نداشت و جانوری بود که بیشتر و بیشتر می‌خواست."

"در هر رقابتی او می‌خواست که برنده باشد و فرقی هم نمی‌کرد که فوتبال است یا ورق بازی. او از همان بچگی، روحیه‌ای مبارزه‌طلب داشت.‌"

"همیشه به سوفیا فکر می‌کرد"

Luiz Suarez and wife Sofia

منبع تصویر، Mathias Cardacio

توضیح تصویر، سوارز از ۱۳ سالگی با سوفیا است

نمایش مقتدرانه سوارز مقابل دروازه حریفان موجب انتقال او به تیم خرونینگن هلند در سال ۲۰۰۶ شد. او در بالاترین سطح فوتبال هلند نیز درخشید و زدن ۱۰ گل در ۲۹ بازی لیگ موجب شد که با ۶/۷۵ میلیون پوند راهی آژاکس شود.

بقیه داستان را بیشتر علاقه‌مندان فوتبال می‌دانند. او در ۱۵۹ بازی ۱۱۱ گل برای آژاکس زد و در سال ۲۰۱۱ با ۲۲/۷ میلیون پوند به لیورپول پیوست و بعد از آن هم که راهی بارسلونا و اتلتیکو مادرید شد.

برونو سیلوا، دوست و هم‌تیمی او در خرونینگن می‌گوید، مهاجرت سوارز به اروپا بیشتر از این که فوتبالی باشد، دلیلی عاشقانه داشت.

سوفیا، دوست دختر او از ۱۳ سالگی که حالا همسرش است در ۱۵ سالگی به دلایل خانوادگی به بارسلونا مهاجرت کرد. در حالی که رابطه آن‌ها از راه دور هم ادامه داشت، سوارز مصمم بود که به او نزدیک‌تر شود.

سیلوا گفت: "دلیل تصمیم او برای سفر به اروپا این بود که می‌خواست کنار سوفیا که در بارسلونا بود، باشد. او بسیار مصمم بود و مانند کسی بازی می‌کرد که می‌خواهد در کمترین زمان ممکن به بالاترین سطح برسد."

دیگو فورلان، برنده کفش طلای جام جهانی ۲۰۱۰ نیز گفت: "در جام جهانی ۲۰۱۰ و کوپا آمریکا ۲۰۱۱ که قهرمان شدیم، ما یک نسخه فوق‌العاده از سوارز را شاهد بودیم. او سخت تمرین می‌کرد و همیشه می‌خواست برنده باشد."

"او حتی اگر در یک مسابقه تمرینی ساده می‌باخت هم عصبانی می‌شد. بازیکنی بود که اشتهایی سیری‌ناپذیر برای پیروزی درونش داشت."

"هر بار که زندگی برای سوارز سخت می‌شد، سر و کله سوفیا پیدا می‌شد. او با انگیزه کار می‌کرد تا هرگز خانواده‌اش را ناامید نکند. تمام اتفاقاتی که برای سوارز افتاد از ماجرای اورا تا محرومیت و گاز گرفتن بقیه و حتی مصدومیت‌هایی که داشت، همیشه این حمایت سوفیا بود که کار را برایش آسان می‌کرد."