نگاهی به تاریخچه «روز جهانی زن» نشان میدهد که در هشتم مارس سال ۱۸۷۵، زنان کارگر کارخانجات نساجی در شهر نیویورک امریکا به دلیل نارضایتی از شرایط کاری، برای بهبود شرایط کار و در اعتراض به پایین بودن سطح دستمزدشان، دست به تظاهرات زدند.
این مساله باعث شد که زنان کارگر دیگر نیز رفته رفته به حقوق انسانی خود آگاهی پیدا کنند و به این اعتراضات بپیوندند. با ادامه این اعتراضات و جنبشهای زنان در سالهای آینده، یونسکو در سال ۱۹۷۷ هشتم مارس را به عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخت و از آن روز به بعد به بهانه چنین روزی، زنان در سراسر جهان مطالبات خود را با راهپیمایی و برگزاری همایشها به گوش جامعه، سیاستمداران و قانونگذاران میرسانند و حقخواهی زنان در طول تاریخ را یادآوری میشوند.
متاسفانه اقشار مختلفی از آنها به دلیل هویتهای مقاطع خود، تبعیضها و خشونتهای مضاعفی را تجربه میکنند. برخی از این زنان حتی در گروه زنان نیز به رسمیت شناخته نمیشوند و مسایل و مشکلات آنها در مطالبات این حوزه در نظر گرفته نمیشود. یکی از این اقشار، زنان جامعه رنگینکمانی هستند که به دلیل گرایش جنسی، هویت و بیان جنسیتی خود در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. بسیاری از این زنان نه تنها در خانواده و از سوی اجتماع بلکه در میان قشر زنان نیز پذیرفته شده نیستند.
زنان در طول تاریخ در نقاط مختلف دنیا برای به دست آوردن حقوق برابر و رسیدن به شرایط بهتر در حال مبارزه بودهاند. تاریخ مبارزات آنها نشان میدهد که در پیشرفتهترین و دموکراتترین کشورها نیز تنها چند دهه است که توانستهاند به برخی از آزادیها و حقوق خود دست پیدا کنند. اما همچنان در جوامع مردسالار و جنسیتزده که کلیشههای جنسی و جنسیتی بر آنها حکمفرما است، شرایط زنان تاسفبار و نگران کننده است. آمار نشان میدهد که تعداد زیادی از زنان در سراسر دنیا روزانه مورد خشونتهای خانگی و اجتماعی قرار میگیرند و یا حتی به دلیل «تعصب» و «غیرت»، قربانی قتلهای به اصطلاح «ناموسی» میشوند. اخباری که هر روزه از رسانههای سراسر دنیا شنیده میشوند، تصدیقی بر این فاجعه هستند.
نگاهی به تاریخچه «روز جهانی زن» نشان میدهد که در هشتم مارس سال ۱۸۷۵، زنان کارگر کارخانجات نساجی در شهر نیویورک امریکا به دلیل نارضایتی از شرایط کاری، برای بهبود شرایط کار و در اعتراض به پایین بودن سطح دستمزدشان، دست به تظاهرات زدند. این مساله باعث شد که زنان کارگر دیگر نیز رفته رفته به حقوق انسانی خود آگاهی پیدا کنند و به این اعتراضات بپیوندند. با ادامه این اعتراضات و جنبشهای زنان در سالهای آینده، یونسکو در سال ۱۹۷۷ هشتم مارس را به عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخت و از آن روز به بعد به بهانه چنین روزی، زنان در سراسر جهان مطالبات خود را با راهپیمایی و برگزاری همایشها به گوش جامعه، سیاستمداران و قانونگذاران میرسانند و حقخواهی زنان در طول تاریخ را یادآوری میشوند.
متاسفانه اقشار مختلفی از آنها به دلیل هویتهای مقاطع خود، تبعیضها و خشونتهای مضاعفی را تجربه میکنند. برخی از این زنان حتی در گروه زنان نیز به رسمیت شناخته نمیشوند و مسایل و مشکلات آنها در مطالبات این حوزه در نظر گرفته نمیشود. یکی از این اقشار، زنان جامعه رنگینکمانی هستند که به دلیل گرایش جنسی، هویت و بیان جنسیتی خود در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. بسیاری از این زنان نه تنها در خانواده و از سوی اجتماع بلکه در میان قشر زنان نیز پذیرفته شده نیستند. دلیل اصلی آن نیز دیدگاه دوقطبی جنسی و جنسیتی در جوامعی است که فرهنگ مردسالار و جنسیتزده بر آنها بسیار حاکم است.
در روز جهانی زن تلاش میشود درباره برابری حقوق اجتماعی و سیاسی و اقتصادی زنان صحبت شود اما در موارد زیادی این مطالبات فراگیر نیستند و همه طیف گسترده زنان را شامل نمیشوند. متاسفانه بسیاری از فعالان در حوزه زنان، در مطالبات خود تنها زنان دگرجنسگرا و همانسوجنسیتی را مد نظر قرار می دهند و زنان «ترنس» و زنان با گرایشهای جنسی مختلف را به رسمیت نمیشناسند.
در اکثر جوامع، بهویژه جوامع بستهای مانند ایران، زنهای ترنس و زنان با جنسیتغیردوگانه از سوی جامعه زنان هم طرد شده و مورد تبعیض و خشونت قرار میگیرند. با تلاش زنان جامعه رنگینکمانی، فعالان حوزه زنان و برابری جنسی و جنسیتی و حامیان آنها، در سالهای اخیر سعی شده است از عنوان روز جهانی زنان استفاده شود تا در برگیرنده طیف گسترده زنان و هرشخصی باشد که خود را زن هویتیابی میکند؛ جدا از این که با چه اندام جنسی متولد و چه جنس و جنسیتی به او نسبت داده شده است.
نگاه ابزاری و جنسی به زنان باعث میشود که زنان با هر گرایش جنسی به غیر از دگرجنسگرایی، مورد قضاوت و سرکوب قرار بگیرند. به این دلیل که نظام مردسالارانه و جنسیت زده حاکم بر جوامعی مانند ایران، زنان را ابزاری برای برقراری رابطه جنسی و لذت مردان و وظیفه آنها را تولید مثل و به دنیا آوردن فرزند میدانند. از سویی دیگر، زنان ترنس از دیدگاه عموم جامعه، مردانی هستند که مردانگی خود را به زن بودن تقلیل داده و پشت پا به تمامی امتیازاتی زدهاند که میتوانستند به واسطه مرد بودن به دست بیاورند. از این رو، خشونت و تبعیض بخش بزرگی از تجربیات روزانه این زنان را شامل میشود.
این موضوع نه تنها زنان ترنس بلکه مردان ترنس را به دلیل جنسیت زنانه نسبت داده شده به آنها از زمان تولد، در معرض آسیب خشونت قرار داده است؛ خشونتهایی نظیر پوشش و حجاب اجباری برای زنان، ازدواج اجباری، نیاز به اجازه پدر در موارد قانونی و غیره.
با وجود همه تلاشهایی که در این سالها برای رسیدن به برابری جنسیتی انجام شده است اما این سوال مطرح میشود که چرا هنوز هم در موارد زیادی حقوق زنان رنگینکمانی در میان این مطالبت نادیده گرفته میشوند؟
پاسخ این پرسش را میبایست در نظام مردسالارانه جستوجو کرد. قدم برداشتن خارج از محدوده قواعد و قوانین این نظام موجبات انگزدن به افراد را فراهم میکند و جامعه رنگینکمانی بیشتر از دیگر اقشار قربانی این انگها است.
عدم آگاهی نسبت به افراد رنگینکمانی در جامعهای مانند ایران باعث تشدید دیدگاه منفی موجود شده است. اگر زنان بر پایه اهمیتی که در نظام اجتماعی به آنها داده میشود، جزو اقلیت باشند، زنان رنگینکمانی اقلیت در اقلیت محسوب میشوند. بر همین اساس، اعمال قدرت و فشارهای مبتنی بر چارچوبهای ارزشهای سنتی اخلاقی بر روی آنها بیشتر است. در چنین شرایطی و با توجه به این که نظام اجتماعی ما یک نظام اجتماعی محافظهکار، جنسیت زده و بسیار معتقد به کارکردهای نهادهای سنتی است، این رویه در فعالان اجتماعی نیز بسیار مشاهده میشود و خودآگاه و ناخودآگاه بسیاری از فعالیتهای آنها از این رویه تبعیت میکند.
البته تعداد اندکی نیز با جسارت بیشتری در پرداختن به مسایل رنگینکمانیها و به ویژه زنان رنگینکمانی دارند.
واضح است مساله زنان رنگینکمانی از زنان دیگر جدا نیست و نمیتوان در یک رویکرد اجتماعی، بخشی را حذف کرد و بخش دیگر را در نظر گرفت با این توجیه که بستر جامعه آماده نیست یا فرهنگ و قانون این اجازه را نمیدهند.
متاسفانه مساله زنان و زنان رنگینکمانی عموما در جامعه به عنوان یک حرکت رادیکال به حساب میآید؛ هرچند در سالهای اخیر به مدد شبکههای اجتماعی، بستر پذیرش تا حدودی حداقل در طبقه متوسط جامعه افزایش یافته است. بنابراین، نپرداختن و رد شدن از مسایل زنان رنگینکمانی با بهانه فراهم نبودن بستر اجتماعی مناسب و نظام فرهنگی، قابل توجیه نیست.
انتظارمیرود که فعالان حوزه زنان در مطالبات خود، با نگاهی بازتر به مسایل و مشکلات زنان رنگینکمانی بپردازند تا عقبماندگی پرداختن به آن جبران شود.