در هستی اجتماعی هر شخص لحظههایی یافت میشوند که تاریخ زندگی او را رقم میزنند. میتوان گفت «من» پیش از این لحظه و «من» بعد از این لحظه دو شخصیت کاملاً متفاوت میشوند از یک وجود. لحظه و حادثه گاه آنچنان عمیق و کارآ هست که دگرگونی بنیادینی را در انسان سبب میشود و بر شخصیت او تأثیری ابدی خواهد گذاشت. در تاریخ اجتماعی هر کشوری نیز میتوان چنین موقعیتهایی را یافت.
اردشیر در واقع نیز به شخصیتی دیگر تبدیل شده است. در دنیای ذهنی خویش زندگی میکند. وسوسه خودکشی یک آن رهایش نمیکند. توان رابطه با انسانهای دیگر، حتی همسرش را از دست داده است. حرفی نیز بر زبان نمیراند تا دانسته شود در زندان چه بر سرش آمده است. کسی نمیداند چرا بازداشت شده، در زندان چه شکنجههایی را متحمل شده و یا حتی در کدام زندان و با چه کسانی بوده است. در بیرون از زندان احساس میکند که «زنده ماندن لطفی ندارد دیگر، هیچ، از همه چیز و همه کس بیزار بود.
«بهار آزادی» که از راه رسید، ربیحاوی نیز چون بسیاری دیگر از جوانان کوشید تا شور انقلاب به شعور بیآمیزد. عاشق نمایش بود. از جنوب به عشق آموختن راهی تهران میشد؛ «حضور در کلاسهای درس اشخاصی چون هوشنگ گلشیری، بهرام بیضایی، حمید سمندریان، محمد کوثر، شمیم بهار برای جوان نوزده بیست ساله شهرستانی علاقمند به تئاتر و ادبیات، چه نعمتی بهتر این؟ شبها هم با همان بچهها بودیم برای تماشای تئاتری یا فیلمی. بنابراین دانشکده هنرهای زیبا یک محل زیبا بود برای ما.
در «گیسو» نویسنده پنداری به عمد اردشیر را شخصیتی غیرسیاسی انتخاب میکند تا فجایع زندان را نه از زبان او، بلکه رفتارش پس از زندان بازنماید. گیسو به حتم تکههایی از وجود نویسنده را نیز با خود دارد. ربیحاوی خود بی آنکه در سیاست فعال باشد، به بهانه محتوا وموضوع داستانهایش بازداشت میشود و نزدیک به یک سال در زندان میماند.
در میان یادماندههای ذهن اردشیر و دیگر راویها درمییابیم که او، دانشجویی عاشق تئاتر بود. روزی در درگیری بین ارتش و مردم که یادآور روزهای انقلاب است، سنگی بر سرش اصابت میکند و زخمی میشود. دختری به نام فردوس کمک میکند تا به خانه برسد، زخمش را مداوا میکند و در این آشنایی درمییابد که اردشیر دوست دختری داشته که به ناگهان او را ول کرده و رفته است. اردشیر میخواست به اتفاق او نمایشنامهای با عنوان گیسو بنویسد. در پی این آشنایی فردوس و اردشیر در خرداد ۱۳۵۹ ازدواج میکنند.
نویسنده فرم را در این داستان به خدمت فضاسازی میگیرد تا گیسو از واقعیت زندگی شخصیتها فراتر رود و حقیقت زندگی آنان را بازنماید. پنداری برای او چگونگی آن حقیقتی مهم است که از یک انسان، انسانی دیگر آفریده میشود. اینکه چه بلایی بر سر او آوردهاند، در اینجا مهم نیست، اما اینکه به چه تبدیل شده، این مهم است. این چه اتفاقی است که هستی انسان را به دو شقه تقسیم میکند و این اتفاق برای او میشود آغاز و پایانی برای یک دوره از زندگی.
ایران آخرین اخبار, ایران سرفصلها
Similar News:همچنین می توانید اخبار مشابهی را که از منابع خبری دیگر جمع آوری کرده ایم، بخوانید.
منبع: iranwire - 🏆 4. / 63 ادامه مطلب »
منبع: iranwire - 🏆 4. / 63 ادامه مطلب »
منبع: aa_persian - 🏆 11. / 53 ادامه مطلب »
منبع: isna_farsi - 🏆 2. / 63 ادامه مطلب »
منبع: EtemadOnline - 🏆 9. / 59 ادامه مطلب »