او اپلکیشن دارد. تندیسش را با کلاه و لباس آشپزی به برگزیدگان مراسم بهترین برندهای مواد غذایی و رستورانهای منتخب اهدا میکنند و گاهی به برندگان چنین رقابتهایی یک دستگاه خودروی ۲۰۶ نیز به قید قرعه هدیه داده میشود.
گروه دیگری معتقدند صرفنظر از آنکه او از رستورانها برای تعریف و تمجید، دستخوش بگیرد یا نگیرد، شیوه ناسالم تغذیه و پرخوری را تبلیغ میکند. عده دیگری نیز مستر تیستر را به کلاهبرداری، گرفتن زیرمیزی از رستورانها و باندبازی متهم میکنند.
پیش از این موضوع نیز مستر تیستر در جریان کاریکاتور انتقادی «نگار شمس»، کارتونیست حامی حقوق حیوانات مورد انتقاد قرار گرفته بود. رسانههاکه او وقتی نتوانسته کارتونیست را مجاب کند که کاریکاتورش را حذف کند، از دنبالکنندگانش خواسته او را ریپورت کنند و به یکی از فعالان حقوق زنان که از نگار شمس حمایت کرده، فحاشی کرده است. headtopics.com
Gholamhosinpour مستر دیک هد...
Gholamhosinpour یک مادر جنده کلاه بردار به تمام معنی
Gholamhosinpour با این مصاحبه چه دفاع جانانه'ای' از این جونور کردین.... مثلا بیطرفی؟ 🤔
Gholamhosinpour واقعا از حمله هایی که به ایشون میشه تعجب میکنم. کسی که رفته با اینفلوئنسر های خارجی همکاری کرده و غذا و فرهنگ ایرانی رو به کل دنیا نشون داده. اخیرا یک صفحه کاربری در توییتر در انتقاد از مستر_تیستر نوشت که او بعد از امتناع صاحب یک رستوران از خرید بسته پیشنهادی او، در صفحه اینستاگرامش گزارش داد که آنها از مواد تاریخ مصرف گذشته در غذاهایشان استفاده میکنند. اخبار_ایران
ایران وایر از خودت خجالت بکش که یک شارلاتان مفت خور را تیتر و بولد میکنی. ایران وایر اگر این شارلاتان و اخبار حواشی ایشون رو میشناخت، بجای به حساب آوردن و معرفی کردنش، رفتار مزخرف و شیادی این آدم رو گزارش میکرد. Gholamhosinpour یه شیاد کلاهبرداره
رستورانروهای حرفهای اینستاگرام «حمید سپیدنام» یا «مستر تیستر» را میشناسند. او یک میلیون و سیصد هزار نفر دنبالکننده دارد. کار او معرفی رستورانها و صاحبان صنایع مواد غذایی است.
میگویند صنایعی هستند که با یک پست مستر تیستر، کارشان رونق گرفته و فروششان بالا رفته و عده دیگری هم بودهاند که با انتقاد او به خاک سیاه نشستهاند. مستر تیستر هم طرفداران دوآتشه و هم مخالفان و منتقدان سرسختی دارد.
او اپلکیشن دارد. تندیسش را با کلاه و لباس آشپزی به برگزیدگان مراسم بهترین برندهای مواد غذایی و رستورانهای منتخب اهدا میکنند و گاهی به برندگان چنین رقابتهایی یک دستگاه خودروی ۲۰۶ نیز به قید قرعه هدیه داده میشود.
بسیاری رستورانها آقای تیستر را برای معرفی کار و محصولاتشان دعوت میکنند.
گروه دیگری معتقدند صرفنظر از آنکه او از رستورانها برای تعریف و تمجید، دستخوش بگیرد یا نگیرد، شیوه ناسالم تغذیه و پرخوری را تبلیغ میکند. عده دیگری نیز مستر تیستر را به کلاهبرداری، گرفتن زیرمیزی از رستورانها و باندبازی متهم میکنند.
اخیرا صفحه کاربری «زنبیل فرنیا» در توییتر در مورد مستر تیستر یک رشته توییت انتقادی منتشر کرد که قریب به ۲۲ هزار لایک به همراه داشت. او نوشت که آقای تیستر به رستورانی دعوت شده بوده تا غذاها را مزه کند و زمانی که صاحب آن رستوران نوپا حاضر به خرید بستههای «مدیریت رستوران» پیشنهادی توسط مستر تیستر نشد و پولی پرداخت نکرد، آقای تیستر در صفحه اینستاگرامش گزارش داد که آنها از مواد تاریخ مصرف گذشته در غذاهایشان استفاده میکنند. در زیر همان پست توییتری افراد دیگری نیز روایتهایی مشابه داشتند.
پیش از این موضوع نیز مستر تیستر در جریان کاریکاتور انتقادی «نگار شمس»، کارتونیست حامی حقوق حیوانات مورد انتقاد قرار گرفته بود. رسانههاکه او وقتی نتوانسته کارتونیست را مجاب کند که کاریکاتورش را حذف کند، از دنبالکنندگانش خواسته او را ریپورت کنند و به یکی از فعالان حقوق زنان که از نگار شمس حمایت کرده، فحاشی کرده است.
«ایران وایر» با مستر تیستر در مورد کارش، فرصتها و چالشهایی که پیش رو داشته، اهدافش و مسائل پیشآمده، گفتوگو کرده است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
نخستین سوال ما مورد اظهارات خانم فرنیا است. آقای سپیدنام آیا شما این پست را دیدهاید؟
بله. من در مورد پست ایشان شنیدم و شناختی از ایشان ندارم. اما سعی میکنم از این حاشیهها دوری کنم و تصور میکنم کسانی که باید مرا بشناسند و با کارم آشنا باشند، مرا میشناسند و دلیل این ادعا هم یک میلیون و قریب به چهارصدهزار نفری است که پستهای مرا دنبال میکنند.
منتقدان شما به ماجرای کاریکاتور انتقادی خانم نگار شمس و مسائلی که بعد از آن رخ داد اشاره میکنند.
من به خانم کاریکاتوریست بیاحترامی نکرده بودم و آن شایعه بود. اما آنموقع در مورد فضای مجازی بیتجربهتر از امروز بودم و به تله دوستان افتادم؛ ولی اینبار من به این قبیل مسائل ورود نمیکنم. در مورد توییت اخیر هم من حتی به توییتر خانم فرنیا مراجعه نکردم و از آنجا که هدف و غایتم برایم مهمتر از هر چیزی است، سعی میکنم به این حملات بیتوجه باشم. سوشال مدیا بخشی از زندگی من است و الان قریب به بیست و دو سال است در محیط وب زندگی میکنم و ویژگیهای اینجا را میشناسم. شما در فضای مجازی هم کاربر موافق دارید، هم مخالف. این اختلافنظرها همان ذات سوشال مدیاست و خودم هم همیشه به شاگردانم توصیه میکنم که باید ظرفیت حضور در این فضا را در خودشان ایجاد کنند و تحمل شنیدن اختلافنظر و حتی فحش و بیاحترامی را داشته باشند.
آقای سپیدنام میگویند شما میتوانید یک رستوران را شهره کنید یا آن را از هستی ساقط کنید. آیا چنین چیزی صحت دارد؟
بستن را بعید میدانم اما در مورد شهرت اشتباه نگفتهاند. مردم در طول سیزده سال گذشته به ذائقه مستر تیستر اعتماد کردهاند و اگر لطف آنها نبود شاید موفق نمیشدم «مارک وینز» و «ترور جیمز» را به ایران دعوت کنم. لابد میدانید که این دو نفر از اینفلوئنسرهای مشهور جهان و چهرههای برتر یوتیوب هستند.
چند هفته پیش هم من به دبی سفر کردم. در آنجا بهجز ایرانیها از اماراتیها، هندیها و پاکستانیها و سایر ممالک در برنامه من حاضر شدند و مستر تیستر را میشناختند و من فکر کردم رسالتم را که شناساندن غذای ایرانی به بیرون از مرزهاست، انجام دادهام.
به هر حال ویدیوهای مارک وینز از تجربهاش در ایران چیزی قریب به صدمیلیون بیننده داشته و این اتفاق خوشایندی برای غذای ایرانی و صنعت غذای ایرانی است و بعد از کنترل کووید۱۹ حتما بیش از گذشته به انجام آنها همت میکنیم.به هر حال هر دوی این افراد متعلق به کشورهایی بودند که سختگیری برای صدور ویزای آنان بالاتر بود. مارک وینز از آمریکا و ترور جیمز از کانادا وارد ایران میشدند. ما ترور جیمز را از مسیر محمودآباد، ایزدشهر و گرگان، مشهد و کاشمر و تهران و چابهار گرداندیم و سعی کردیم غذای این مناطق را به او معرفی کنیم.
در یکی از روستاهای ایزدشهر میهمان یک خانواده روستایی مازندرانی بودیم که بسیار زیبا از ترور پذیرایی کردند و غذاهایی که چشید بسیار منحصربهفرد بود. آنها حتی پتو انداختند و او را به زیر کرسی محلی دعوت کردند و آنجا به او آش محلی چشاندند.
بعد از آن غذاهای استان گلستان و مشهد را نشان دادیم. او را بردیم مزارع زعفران و دیدن مزارع و زنان محلی بر سر بوتههای زعفران بسیار برایش جذاب بود و کاشمر را هم دید و قورمه خراسانی و گندم پلو را تجربه کرد و البته چابهار را هم دید.
اما مارک وینز را از مسیر دیگری بردیم. او را اول بردیم رشت و غذاهای محلی را تجربه کرد، رشته خشکار، ماهی و زیتون و خاویار و محصولات گیلان را و بعد راهی تبریز، شیراز، اصفهان و تهران و چابهار شدیم و این تورها اتفاق خوشایندی در صنعت غذای ایران بود.خیر. من کامپیوتر و مارکتینگ خواندهام و قریب به بیست و اندی سال است که در حوزه وب فعالیت میکنم؛ اما سیزده سال پیش بسیار اتفاقی وارد صنعت غذا شدم. در همایشی در لندن شرکت کردم و تصویری از یک غذا در یک شبکه اجتماعی بازنشر کردم و دیدم که مورد توجه قرار گرفت و از همان جا بود که به تدریج وارد حوزه غذا شدم.من در سال ۱۳۵۶ در انگلستان به دنیا آمدهام، بزرگ شده مشهد و ساکن تهرانم.آقای سپیدنام درگیری شما با ممد استیک چرا جنجالآفرین شد؟
بله خانم. انتقاد همیشه هزینهبر است. وقتی من از آن رستوران انتقاد کردم حوادثی رخ داد که نشان داد موضوع نقد غذا در ایران کماکان جدی نیست. در انگلستان وقتی از غذای یک رستوران انتقاد میکنی با مشتری تماس میگیرند و عذرخواهی هم میکنند؛ اما چنین فرهنگی در ایران وجود ندارد.
از سوی دیگر در ایران وقتی یک نفر شهرت پیدا میکند، رسانهها میخواهند او را زمین بزنند. همین الان طی همین مصاحبه دقت کنید عمده سوالات شما وجه انتقادی داشت. این که جریان خانم کاریکاتوریست چه بوده؟ یا جریان ممد استیک چه بوده؟ یا خانم فلانی توییت فلان نوشته و آقای بهمانی اظهار دلخوری کرده است.
شما نپرسیدید که وقتی مارک وینز به ایران آمد چه پیامد خوشایندی در صنعت غذا رخ داد؟ وقتی مستر تیستر کارش را شروع کرد، هیچ بلاگری در این حوزه وجود نداشت؛ اما الان مشاغل مختلفی ایجاد شده. چرا شما نمیگویید وقتی مستر تیستر به یک رستوران میرود، فروش آنجا از شبی پنج میلیون تبدیل به هفتاد میلیون میشود؟ چند شغل ایجاد شده و چند کارگر دستشان بند میشود؟
جسارت نباشد؛ اما خود شما بهعنوان یک خبرنگار در این مورد سوال نکردید. اما در مورد اختلافنظرهایی که در فضای مدیا طبیعی است با جزییات پرسیدید. من روزانه گاهی تا دوازده ساعت کار میکنم. روز گذشته به یک گاوداری سر زدم و شبش به یک لبنیاتی سنتی رفتم. رسانهها مینویسند مثلا درآمد اینفلوئنسرها از فلان مشاغل بیشتر است. خوب چرا این موضوع بد است؟ مگر دزدی کردهاند؟ ما دو اینفلوئنسر معروف بینالمللی را به ایران آوردیم؛ اما کدام رسانه ایرانی آنها را نشان دادند؟ چرا حمایت نکردند؟ خانمی چند مدت پیش نمونههای ادویههایش را فرستاد و من بدون اینکه از ایشان مطالبه پول بکنم، این تجارت کوچک و بیپشتوانه را معرفی کردم و کارش پا گرفت. کجای این کار ایراد دارد؟ چرا به نظر شما خبرنگارها این کار بد است؟
چرا دنیا آن طور که غذای مکزیکی یا ایتالیایی و چینی را میشناسد، غذای ایرانی را نمیشناسد؟
سرآشپزهای ما از دوربین فراریاند. مثلا سرآشپزهای معروف ترکیه راه موفقیت را به خوبی بلدند. ما «نصرت» و «بوراک» را در آشپزی ترکیه داریم که حتی دبی را قبضه کردهاند. دو سرآشپز از یک کشور میروند بیرون و یک انقلاب در مورد فرهنگ غذایی آن کشور ایجاد میکنند و بعد ما شاهدیم که عکس بوراک میرود روی دیوارهای برج خلیفه دبی مینشیند.
نصرت کسی بوده که در ابتدا ظرفشوی رستورانها بوده، اما میآید و با یک ایده ابداعی خودش و هنرش را عرضه میکند. اما سرآشپزهای ایرانی حتی دوست ندارند جلوی دوربین تلویزیون داخلی هم حاضر بشوند. اهل نشان دادن و عرضه تواناییهایشان نیستند.
اگر بخواهیم غذای ایرانی را به جهان معرفی کنیم و شاهد رشد صنعت غذا باشیم، نیاز به همدلی بیشتری داریم. این که من بهتر از فلانی میفهمم یا فلانی درسش را نخوانده یا بهمانی حسادت کرده یا در فلان جا را باید بست و این حرفها درد دارد. همدلی عنصری است که در جریان صنعت غذا گم شده و تا آن را پیدا نکنیم، اتفاق ویژهای نخواهد افتاد.همین الان ما هماهنگ کردهایم با سفارت ایران در مالزی تا یک آشپز مشهور مالایی را به ایران دعوت کنیم و غذاهای ایرانی را به او معرفی کنیم. من روزانه از کشورهای مختلف پیام میبینم که آشپزهایی اظهار تمایل میکنند برای سفر به ایران. ما مردمی میهماننوازیم و شاید مشکلات اقتصادی و فشارهای اخیر باعث شده باشد که اندکی از روحیه میهماننوازیمان فاصله بگیریم؛ اما این روحیه برای خارجیها بسیار جذاب است. این برنامهها آسان نیست. شما پانزده روز در یک ون در مسیرهای جادهای بنشینید و هماهنگیهای سفر را انجام بدهید. اما من هدفم شناساندن غذای ایرانی به بیرون مرزهاست.
شما برای انتخاب برندهای مواد غذایی در جریان ستارهدهی مستر تیستر انصاف را مراعات میکنید؟
مستر تیستر یک برند شخصی است که توانسته اعتماد مردم را جلب کند. تا آنجا که اپلکیشنی هم دارد که رستورانهای ایران را معرفی میکند. اما عرصه برای اظهارنظر مردم هم باز است و آنها هم زیر ویدیوها و پستها نظر شخصیشان را ارائه میکنند.
من هدفم دست یافتن به سازوکاری است که در کنار نظر شخصی خودم به اظهارات و رای مردم پر و بال بدهم و این مردم باشند که تصمیم بگیرند. یعنی نظر من هم یک نظر باشد کنار اظهارات دیگران.
روزی که مستر تیستر شروع به ستارهدهی کرد، مقاومت بسیاری در مورد آن وجود داشت؛ اما به تدریج این رویه جا افتاد و شما آخرین مراسم را اگر ببینید تمام رستورانهای بزرگ ایران حاضر بودند. به دلیل همین رشد و پیشرفت در قلب من این امید وجود دارد که یک روز بتوانم در مسیر معرفی غذای ایرانی به بیرون مرزها قدم موثری بردارم.