برخی از آنها با لگو و ماشین آتشنشانی پلاستیکی و عروسکهای کوچکی که روی زمین میاندازند، صحنه ریزش متروپل را بازی میکنند و برخی دیگر ... بدترین خاطره من از سینما رکس آبادان در کودکی خاطره روز خاکسپاری کشتهشدگان است.
روز خاکسپاری سینما رکس را هیچ وقت نتوانستم فراموش کنم! برای همین از خانوادهها خواهش میکنم، کودکان را در مراسم خاکسپاری کشتهشدگان متروپل نبرند
برخی از آنها با لگو و ماشین آتشنشانی پلاستیکی و عروسکهای کوچکی که روی زمین میاندازند، صحنه ریزش متروپل را بازی میکنند و برخی دیگر هر برج بلندی که میبینند، از امنیت و نام سازندهاش سوال میکنند برخی از آنها با لگو و ماشین آتشنشانی پلاستیکی و عروسکهای کوچکی که روی زمین میاندازند، صحنه ریزش متروپل را بازی میکنند و برخی دیگر هر برج بلندی که میبینند، از امنیت و نام سازندهاش سوال میکنند. بعضیهایشان هم با بهت و حیرت لباس عزا به تن کرهاند؛ برای همکلاسی یازده سالهشان که حالا عکس قاب شدهاش کنار دستهگلی روی نیمکتی در کلاس درسشان قرار گرفته است. کودکان آسیبدیده در جریان فاجعه متروپل کم نیستند.
SGhadarkhan عزیزم درد و مصیبت خانواده ات بخوره تو سر این نظام فاسد و متهمان درجه اول این فساد عظیم جایگاه تو عالیست خدا به خانواده و دوستانت صبر تحمل این مصیبت بزرگ بده
ثمانه قدرخانبا بهت و حیرت لباس عزا به تن کرهاند؛ برای همکلاسی یازده سالهشان که حالا عکس قاب شدهاش کنار دستهگلی روی نیمکتی در کلاس درسشان قرار گرفته است. کودکان آسیبدیده در جریان فاجعه متروپل کم نیستند
بدترین خاطره من از سینما رکس آبادان در کودکی خاطره روز خاکسپاری کشتهشدگان است. روز خاکسپاری سینما رکس را هیچ وقت نتوانستم فراموش کنم! برای همین از خانوادهها خواهش میکنم، کودکان را در مراسم خاکسپاری کشتهشدگان متروپل نبرند
برخی از آنها با لگو و ماشین آتشنشانی پلاستیکی و عروسکهای کوچکی که روی زمین میاندازند، صحنه ریزش متروپل را بازی میکنند و برخی دیگر هر برج بلندی که میبینند، از امنیت و نام سازندهاش سوال میکنند
برخی از آنها با لگو و ماشین آتشنشانی پلاستیکی و عروسکهای کوچکی که روی زمین میاندازند، صحنه ریزش متروپل را بازی میکنند و برخی دیگر هر برج بلندی که میبینند، از امنیت و نام سازندهاش سوال میکنند. بعضیهایشان هم با بهت و حیرت لباس عزا به تن کرهاند؛ برای همکلاسی یازده سالهشان که حالا عکس قاب شدهاش کنار دستهگلی روی نیمکتی در کلاس درسشان قرار گرفته است. کودکان آسیبدیده در جریان فاجعه متروپل کم نیستند. چه آنها که تن کوچکشان زیر آوار ماند؛ چه آنها که داغدار خانوادهها شدند و چه کودکانی که در معرض اخبار و نوشتههای این فاجعه قرار گرفتند، با آنها چهطور رفتار کنیم؟«بدترین خاطره من از سینما رکس آبادان در کودکی خاطره روز خاکسپاری کشتهشدگان است. روز خاکسپاری سینما رکس را هیچ وقت نتوانستم فراموش کنم! برای همین از خانوادهها خواهش میکنم، کودکان را در مراسم خاکسپاری کشتهشدگان متروپل نبرند.»
امداد روحی برای خانوادههای آسیبدیده و در بحران، در آبادان، پیشبینی نشده است. مدیریت بحران از آسیبهایی که به روح و روان کودکان وارد شده غافل مانده است. در ویديوها و عکسهایی که در فضای مجازی منتشر میشود، تصاویر کودکان بیشمار است. بهتازگی عکسی از کودک کشته شده که همکلاسیهایش عزادار او هستند، در فضای مجازی دست به دست میشود. همه غافل از اینکه بحران برای کودکان و نوجوان مثل ما شنیده و خوانده نمیشود. کودک در بهت، کلمه برای توضیح حس خود ندارد.
یک شهروند آبادانی با ذکر خاطره کودکی خودش از مراسم خاکسپاری کشتهشدگان سینما رکس آبادان در مرداد ۱۳۵۷، به «ایرانوایر» میگوید: «خانواده برادرم ساکن شیراز هستند. پسربچه کودک او از روزی که اخبار آبادان و متروپل مرتب در خانه مرور میشود، هرچی لگوهای بازی دارد به صورت ساختمان میچیند، ماشینهایش را با علامت مخصوص که خودش درست کرده، به ماشین آتشنشانی تبدیل کرده است. عروسکها را روی زمین و بعد روی آمبولانس میخواباند و آدمها را جابهجا میکند و مرتب فقط ساختمان میسازد و دوباره آنها را خراب میکند.» این شهروند آبادانی ادامه میدهد: «در هر تبلیغی که در ماهواره، ساختمان بلند مرتبه وجود دارد، از مادرش میپرسد که آیا اینها را هم عبدالباقی ساخته است؟»
این شهروند ادامه میدهد: «شیراز شهر برخورداری است و این کودک در روزهای گذشته هربار با والدین خود به خیابان رفته است، از مادرش این سوال را پرسیده که مامان مطمئنی این ساختمان را عبدالباقی نساخته که ما داریم میرویم داخل ساختمان؟ یعنی از امنیت ساختمانها اطمینان ندارد. این کودک اصلا در آبادان نیست؛ ولی چون همه خانواده آبادانی هستند و مرتب اخبار مربوط به آبادان را میشنود، چنین اثراتی داشته است.»
«سپیده احمد خوانبیگی»، کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، مشاور کودک و خانواده است و در حال حاضر برای مشاوره رایگان به خانوادههای آبادانی و کودکان آنها طرح «همدلی با آبادان» را. او که در حال حاضر دورههایی برای آسیبدیدگان در فاجعه متروپل برگزار میکند، به ایرانوایر میگوید: «به هیچ عنوان نباید کودکان به طور کلی در مراسم عزاداری جانباختگان و به ویژه کشتهشدگان آبادان حضور داشته باشند.»
این روانشناس بالینی در پست اینستاگرام خود نوشته که شهروندان آبادانی که که مستقیم یا غیرمستقیم متاثر از حادثه متروپل شدند، عزیزی از دست دادهاند و فرزند خردسالی دارند و يا میشناسند که نیاز به حمایت روانی دارد، میتوانند از مشاوره کاملا رایگان استفاده کنند.
به کودک بهتزده از فاجعه متروپل چه بگوییم، چه نگوییم؟
برای کودک از مشکلات جامعه نگوییم؛ ولی فرایند از دست دادن را برایش توضیح دهیم.
سپیده احمد خوانبیگی میگوید، کودکان در خانوادهای که عزیزی از دست دادهاند در «بهت» هستند. او بیشترین آسیب را متوجه کودکان در سنین بلوغ میداند و ادامه میدهد: «شاید کودک خیلی کلمهای پیدا نکند که بتواند این اتفاق یا احساسی را که دارد، بسط دهد. به همین دلیل بچهها حتما باید از این فضا به دور باشند؛ به خصوص در سنین پیش از بلوغ و به خصوص سن بلوغ که برای ما سنین بحرانی هستند و یک فصل ناشناخته در زندگی کودکان محسوب میشود. بیشتر تاکید من در مورد کودکان زیر سن بلوغ است که نباید به این فضاها برده شوند؛ چون دچار آسیبهای هیجانی میشوند. هیجانی به آنها وارد میشود که خارج از توان درک و تحمل آنهاست. در ضمن حتما باید اطلاعاتی که به کودکان داده میشود، صادقانه باشد و کودک توان هضم ماجرا را داشته باشد. قرار نیست برای کودک از جامعه و مسائل اقتصادی حرفی زده شود و برای کودک ناامنی ایجاد کرد.»
این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی ادامه میدهد: «قرار است فرایند از دست دادن را به شیوه امن انجام دهیم؛ حقیقت ماجرا از مرگ و از دست دادن را برای او عنوان کنیم و با کودکان همدلی داشته باشیم.»
این روانشناس تاکید میکند که همدلی با کودکان خیلی مهم است. به این دلیل که خیلی وقتها ما قضاوتهای شخصی و درد و ناراحتیهای خودمان را به بچهها منتقل میکنیم که آسیب به همراه دارد.
آیا مشاور یا نهادهای مدنی با کودک آسیبدیده مستقیم وارد گفتوگو شود؟
رسیدگی به افراد آسیبدیده روحی در فاجعه متروپل در حیطه وظایف سازمان بهزیستی تعریف شده است. یک شاهد عینی از آبادان به ایرانوایر میگوید: «رسیدگی روحی و روانی برای آسیبدیدگان اصلا صورت نگرفته است. چادر امدادی که در زلزلهها و سیلابها برای کمک روحی به افراد برپا میشود، در آبادان هم برپا شد، ولی خالی! تا ساعت ۱۰ صبح در کنار این چادر منتظر بودیم؛ ولی متصدی در این چادر وجود نداشت.»
جامعه مدنی در این شرایط نقش بسیار پررنگی در کمک به آسیبدیدگان و به ویژه کودکان ایفا میکند. رواندرمانگرها این امکان را دارند که با واسطه از طریق همین نهادهای مدنی و ارتباطگیری با خانواده کودکان آسیبدیده کودکان را مورد حمایت خود قرار دهند.
خانم خوانبیگی توضیح میدهد: «کودکانی که در حادثه متروپل آبادان دچار بحران شدهاند، قرار نیست با من به عنوان مشاور کودک صحبت کنند؛ چون اصلا این کار را به صلاح نمیدانم. به این دلیل که کودک وارد ناامنی شده است یا خانواده از دست داده یا از نزدیکان او کسی از دنیا رفته یا همشهریهایش و اتفاقاتی که در شهرش میافتد را میبیند، در همه این حالتها اینکه من به عنوان نفر سوم بخواهم وارد قضیه شوم، اصلا به صلاح روان کودک نیست. در این ماجرا فرد امنی که به خودش مسلط باشد را برای گفتوگو و مشاوره به کودک انتخاب میکنم. این فرد باید به قدری بر خودش مسلط باشد که بتواند از دیگران سوال بپرسد و به کودک منتقل کند؛ با من مشاوره خواهد داشت و برای او نحوه برخورد با کودک در بحران را توضیح میدهم و سوالات خود را میپرسند.»این روانشناس بالینی به صراحت میگوید، در مراسم خاکسپاری کودک را نمیبریم؛ چون همه داغ هستند و متوجه رفتار خود نیستند و کودک همه را ضبط و ثبت میکند. ولی کودکی که عضو اصلی خانوادهاش را از دست داده، چطور باید با این بحران مواجه شود؟ آیا فرصت عزاداری به او بدهیم؟
خانم اخوانبیگی میگوید: «باید برای کودک توضیح دهیم و فرصت وداع و خداحافظی برای او بگذاریم.» و تاکید میکند: «همدلی که از همه موارد مهمتر است. قرار است ما روی همدلی مراقبتکنندههای کودک کار کنیم و من به عنوان مشاور این همدلی را تمام قد دارم.»
کودکان خانوادههای آسیبدیده چگونه این روزها را میگذرانند؟
ارتباط گرفتن با خانوادههای آسیبدیده از سوی نهادهای خارج از کشور سخت شده است. اینکه کودکان در چه حالی هستند و چه مواردی بیشتر آزارشان میدهد را کسی هنوز نمیداند.
یک شاهد عینی از آبادان به ما میگوید: «از آنجا که خانوادهها هنوز جنازه عزیزان خودشان را تحویل نگرفتهاند، برخی به صورت محسوس و برخی به صورت نامحسوس تحت فشارهای امنیتی هستند و منتظر هستند که ماجرا فروکش کند. برای همین با خبرنگاران رسانههای خارج و تشکلهای خارج از ایران گفتوگو نمیکنند.»
دغدغه خانوادههای داغدار به گفته این شهروند آبادانی تحویل گرفتن اجساد عزیزانشان و عزاداری برای آنهاست. او تاکید میکند که خانوادههای داغدار با افراد خارج از ایران حرف نمیزنند؛ چون فشار امنیتیها بر آنها خیلی زیاد است.