ماسک را میدهد پایین. یک نخ از سیگار بهمن کوچک را با نوک ناخنهای چرکگرفته از داخل پاکت میکشد بیرون تا روشن کند. آتش ندارد. دست میکنم داخل جیبم فندک را درمیآورم برایش آتش میکنم. به رسم تشکرِ سیگاریها، تلنگری میزند پشت دستم، پک اول را تا اعماق جانش فرو میدهد: «من خیلی کارا کردم تو زندگیم. از ریختهگری و تراشکاری بگیر تا الان که با موتور مسافرکشی میکنم. نشد درس بخونیم. حالا داستانش مفصله. ولی خب مث همه آدما همیشه دوس داشتم جیبم پرپول باشه. دزدی هم نکردم. کار کردم.
سیگار دوم هم تمام شده است. ماسک را داده بالا: «بعدا گفتن یه چیزی اومده به اسم موسسه مالی و اعتباری، سود زیاد میده. از اینجا به بعد دیگه خب ما هم دیدیم کار قانونیه و تابلو و دفتر و دستک و مجوز و تبلیغات تلویزیون و فلان. گفتیم ایول. یه پولی از ننه بگیر و دو زار از پسانداز کارگری و زنه رو راضی کن النگو بفروشه، بردیم گذاشتیم تو موسسه و کلی هم کاغذ امضا کردیم و قرارداد و مخلصم چاکرمِ کارمند موسسه و عزت و احترام، اومدیم بیرون.
خاکستر میتکاند: «شب رفتیم خونه به زنه گفتیم داستان اینه. خانمم بنده خدا چیزی نگفت. یعنی چیزی نمیدونست که بخواد بگه. راستش خود منم چیزی نمیدونستم. فقط چشممون به تلویزیون بود، دیدیم این میره اون میاد میگه راه مطمئن سرمایهگذاری بورسه و پولاتونو نبرید اینور اونور و بیارید سهام بخرید و بعدشم سهام عدالت رو واگذار کردن و دیدیم نه، الانه که همه پولدار شن ما بمونیم.
دست میکند داخل جیب. پاکت خالی را درمیآورد. انگشتی داخلش میچرخاند. سیگار نیست. پاکت را مچاله میکند، همانجا میاندازد روی زمین. پاکت را درمیآورم، یک نخ تعارف میکنم، برمیدارد. فندک و تشکر و پک: «یعنی همیشه همینجوری بوده دیگه. از همون بختآزمایی بگیر بیا تا بورس، همیشه گفتن داداش شما پولتو بده، خیالت راحت باشه. شما هم پولو دادی و حالا بدو پاچهخاری این و اونو بکن که پولت برگرده. تو مملکت ما سیستم همینه. شما پولتو دو دستی میدی، بعد میدویی دنبالش.
حالا هنه اپوزسیون بورس شدن کی بود کی بود من نبودم
ایران آخرین اخبار, ایران سرفصلها
Similar News:همچنین می توانید اخبار مشابهی را که از منابع خبری دیگر جمع آوری کرده ایم، بخوانید.