پدر ابوالقاسم عارف قزوینی وکیل دعاوی بود: «از زمان طفولیت به جهت خصومتی که میان پدر و مادرم بود، مثل این بود که میان دو ببر خشمگین زیست کنیم. به یاد ندارم اسم پدرم را به خوبی برده یا برای او طلب آمرزش کرده باشم و تمام بدبختیهایم را از او میدانم.»۱۳ ساله بود که پدرش او را به حاج صادق خرازی، آموزگار آواز سپرد: «پدرم سپس هیچ بهتر ندید که برای جلوگیری از خطاهای خود مرا به روضهخوانی وادار کرده باشد.
۱۷ ساله بود که پدرش درگذشت و او که پنهانی با دختری پیوند زناشویی بسته بود، روضهخوانی و مدرسه دینی را رها کرد و به رشت گریخت و به جای ساختن نوحه به گفتن قصیده و غزل پرداخت.۱۸ ساله بود که به تهران رفت و آواز خوشش پای او را به دربار باز کرد: «چیزی نگذشت که خود را در مجلسی دیدم که مجلسنشینانش به واسطه نادانی تمام آفرینش را از برای خود تصور میکردند. نشو و نمای تهران و معاشرت با مردمان روشنفکر چشم و گوشم را باز کرد و موهوماتی که سالها در دماغم جایگزین شده بود، خانه خالی کرد.
با اوجگیری جنبش مشروطه او دربار را رها کرد و هنرش را یکپارچه در اختیار آزادیخواهان گذاشت و با درآمیختن درونمایههای سیاسی و عشق شخصی، سبک نوی در شعر و ترانه پدید آورد:۳۷ ساله بود که نخستین بار در تاریخ ایران بدون پشتیبانی دربار کنسرتی در تئاتر باقراُف تهران برای مردم عادی برگزار کرد و ترانه"از خون جوانان وطن لاله دمیده" را خواند که تا امروز سرود نمادین آزادیخواهی به شمار میآید.
با اشغال بخشی از ایران توسط نیروهای روس و انگلیس به استانبول گریخت و چهار سال در آنجا زیست و سرود و خواند ولی دوری از میهن را تاب نیاورد و به تهران بازگشت:۴۵ ساله بود که از جنبش جمهوریخواهی رضاخان پشتیبانی کرد و"مارش جمهوری" را ساخت، ولی دیری نپایید که سردار سپه به پادشاهی رسید و با اوجگیری حکومت خودکامه او یکسره از سیاست سرخورده شد و افسرده و بیمار به همدان پناه برد.
دمش گرممممم
asgharfarnyiangmail.com
یادش همیسه گرامیست.🌷🌷
عارفی بود
سرود ضد استعماری😉
درود بر او
فک کنم با حمایت مالی ی روسمی به نام کاشی برگزار شد.!
خواننده ی پیش رو ترجمه ی متن موجود نبست.
ایران آخرین اخبار, ایران سرفصلها
Similar News:همچنین می توانید اخبار مشابهی را که از منابع خبری دیگر جمع آوری کرده ایم، بخوانید.