رسانه تعطیل شدهاند.
بیتردید، زنان خبرنگاران در افغانستان بیشترین هزینه را برای روی کار آمدن دوباره طالبها میپردازند؛ تصاویر آنان از سطح شهر حذف میشود و خودشان هم، نخستین گروهی هستند که خانهنشین میشوند؛ به دستور طالبها باشد، خانواده و کارفرما امر به خانهنشینی دهند یا خودخواسته، کنار کشیده باشند، نتیجه اما یکی است.
*** در این گزارش با «فاطمه هاشمی» گفتوگو کردهایم؛ زن خبرنگاری که از سال ۲۰۱۸ به خانواده رسانهای افغانستان پیوست و در دو شبکه تلویزیونی ۲۴ و جوانان افغانستان، فعالیت داشت و به سرعت در دل مخاطبان جای باز کرد. او از سوی شبکه تلویزیونی
۲۴ نیز مورد تقدیر قرار گرفته بود. روزهای رو به اوج ادامه داشت تا در یک شب، همهچیز تغییر کرد و پرچم سفید رنگ طالبان بر فراز ارگ ریاستجمهوری افراشته شد. شبکهای که او در آن فعالیت داشت، تعطیل شد و او هم بیکار. headtopics.com
فاطمه هاشمی در گفتوگو با «ایرانوایر» از پانزدهم آگوست میگوید؛ تاریخی که به روایت خودش، هیچوقت فراموش نخواهد کرد: «حاضر شده بودم که به دفتر شبکه بروم. برنامه داشتم.
۲۰۰
رسانه تعطیل شدهاند.
بیتردید، زنان خبرنگاران در افغانستان بیشترین هزینه را برای روی کار آمدن دوباره طالبها میپردازند؛ تصاویر آنان از سطح شهر حذف میشود و خودشان هم، نخستین گروهی هستند که خانهنشین میشوند؛ به دستور طالبها باشد، خانواده و کارفرما امر به خانهنشینی دهند یا خودخواسته، کنار کشیده باشند، نتیجه اما یکی است.
***
در این گزارش با «فاطمه هاشمی» گفتوگو کردهایم؛ زن خبرنگاری که از سال
۲۰۱۸
به خانواده رسانهای افغانستان پیوست و در دو شبکه تلویزیونی
۲۴
و جوانان افغانستان، فعالیت داشت و به سرعت در دل مخاطبان جای باز کرد. او از سوی شبکه تلویزیونی
۲۴
نیز مورد تقدیر قرار گرفته بود. روزهای رو به اوج ادامه داشت تا در یک شب، همهچیز تغییر کرد و پرچم سفید رنگ طالبان بر فراز ارگ ریاستجمهوری افراشته شد. شبکهای که او در آن فعالیت داشت، تعطیل شد و او هم بیکار.
فاطمه هاشمی در گفتوگو با «ایرانوایر» از پانزدهم آگوست میگوید؛ تاریخی که به روایت خودش، هیچوقت فراموش نخواهد کرد: «حاضر شده بودم که به دفتر شبکه بروم. برنامه داشتم. از همه طرف شنیدههایی به گوش میرسید که طالبها فلان جای را گرفتهاند. خونسرد بودم و باور نداشتم که زندگیام مثل صدها زن خبرنگار دیگر قرار است نابود شود. وقتی [از خانه] بیرون شدم، هجوم مردم و استرس را در چشمان هموطنانم دیدم. دستها و پاهایم شروع به لرزیدن کرده بود. سرکها [خیابانها] از ازدحام مردم پر بود و همه میدویدند. نیمی از مسیر را بیشتر نتوانستم راه بروم.»
انگار که شهر از درد و وحشت به خود میپیچید و اکثر مسیرهای منتهی به شهر و فرودگاه کابل مسدود شده بود. در آن ساعتها و روزهای پر اضطراب و شوک، تصاویر ازدحام مردم و تیراندازیها در میدان فرودگاه، له شدن شهروندان زیر دست و پای هم و چسبیدن تعدادی به بدنه هواپیما و سقوط و مرگ آنان، شبکههای اجتماعی و رسانهها را پر کرده بود.
در این میان، مدیران رسانه و اهالی آن، در هیاهویی بیچشمانداز برای حفظ نهاد خود تلاش میکردند اما هرچه پیشتر رفت، زنان ممنوعهتر شدند و محتوا به سانسوری بر اساس ایدئولوژی طالبان کشیده شد. از سوی دیگر، گسترش فقر و گرسنگی، بیکاری و بیپولی که سرعتی لحظهای پیدا کرد، بسیاری را خانهنشین کرد. شماری نیز از ترس جان خود پنهان شدند یا کشور را ترک کردند.
فاطمه هاشمی میگوید: «زمانیکه طالبها آمدند، بیشتر مردم به سوی میدان هوایی [فرودگاه] رفتند تا راهی برای فرار پیدا کنند. برخی از کارمندان دفتر ما هم در همین جمع بودند و کشور را ترک کردند. برای همین فعلا دفتر شبکه ما بسته است. من هنوز هم در شوک هستم. دیگر نمیتوانم مثل گذشته بخندم، راه بروم و فعالیت داشته باشم. حیران هستم که آینده کشورم، خودم و زنان افغانستان چه خواهد شد.»
در کنار آنهایی که افغانستان را ترک کردند، گروهی هم در کشور ماندند تا برای حفظ دستاوردهای خود مقاومت کنند. تصویر آنچه بر افغانستان گذشت اما دردناک است: «برای من بسیار ناامیدکننده است وقتی میبینم کسانی که بسیار فعال بودند و هدفهایی بالا و دستاوردهای بسیار داشتند، فعلا تمام فکرشان این است که چگونه خود را از این وضعیت نجات بدهند.»
فاطمه هاشمی با حقوقی که از خبرنگاری دریافت میکرد، چرخ زندگی خود و خانوادهاش را میچرخاند، اما حالا که بیکار شده و کسب و کارهای زنان هم محدود شده است، نمیداند برای تامین معیشت چه باید کند. او برای ایرانوایر توضیح داد که این روزها، ناخواسته در خانه حبس است و حتی شور و اشتیاقی برای خارج شدن از چهاردیواری اتاقش هم ندارد: «این روزها تمام زندگیام یک قلم و کاغذ است که ناگفتههای دلم را بنویسم. روزها بدون هدف و ایده از خواب بیدار میشوم. وظیفهای ندارم که شوق و شوقی به من بدهد. این ترس یک کابوس شده است. وقتی در اخبار میبینم که فلان خبرنگاران مورد ضربوشتم قرار گرفته است، دچار اضطراب و استرسی میشوم که غیرقابل تحمل است.»
این خبرنگار که در حوزه اجتماعی فعالیت میکرد، در برنامههای فرهنگی هم حضور داشت و به خاطر داشتن صدای دلنشین شعر میخواند. اما حالا، با روی کار آمدن دوباره طالبان، برنامههای فرهنگی هم تعطیل شده است و انگار هر روزنهای برای طاقت آوردن بود، بسته شده است. به قول خودش، شبانهروز او با قلم و کاغذ میگذرد.
پیشتر «حجتالله مجددی»، معاون انجمن روزنامهنگاران افغانستان هم در
گفتوگو
با ایرانوایر هشدار داده بود که اگر جامعه جهانی و نهادهای مدافع آزادی بیان نسبت به وضعیت اطلاعرسانی در این کشور بیتوجه باشند، بحران رسانهای دامنه بیشتری پیدا خواهد کرد که غیرقابل جبران است. بنا به اظهارات او، اعمال محدودیت علیه خبرنگاران در ولایتها [استانها] بیشتر است.
روزگار افغانستانیها، در دستوپنجه نرم کردن با محدودیتها و فقر و گرسنگی میگذرد. تعطیلی رسانهها و اعمال محدودیتهای حداکثری بر آن از یکسو و گسترش فقر از سوی دیگر، بیانگر آسیبهای بیشتر اجتماعی و اقتصادی است. سازمان ملل متحد پیشتر
که تقریبا
۹۷
درصد از مردم افغانستان در آستانه قرار گرفتن زیر خط فقر هستند و کشور در زمینه توسعه اقتصادی و انسانی در معرض «سقوط کامل» است. به طوریکه مردم از فقر و گرسنگی به