_ قتل! قتل نامادریم. با اسلحه کشتمش. ۷ ساله اینجام، یعنی از ۱۳ سالگی! آخه میدونی اینجا کانون نداره.ماهی را روی سکوی جلوی بند میگذارم. یهو دیدم یکی از زندانیان موهای خدیجه را گرفته و به زور میخواهد راهی قرنطینهاش کند. زینب یکی از زندانیهایی است که زندانبان برای سرکوب زندانیان اجیرش کرده، قویهیکل و پرزور.
میپرم وسط ببینم چه شده که دعوا بالا میگیرد. افسرنگهبان با انگشت به بند ۳ و ۴ اشاره میکند که حق درگیری دارند. همه حمله میکنند. خدیجه یکی از بچههای بند ۴ است و زیر مشت و لگد بند سهایها تکهتکه میشود. من فقط یک سری جملات نامفهوم میشنوم.سهام میگوید «ای بابا! همین چند روز پیش به خاطر اینکه با قلم قرآنی شعر عاشقونه ضبط کرده بود خانم میرزا یه دل سیر کتکش زده بود. آدم نمیشه.»
صدای نامعلوم دیگری هم از آنطرف میگوید «آره نامه عاشقانه نوشته برای باران. باید کشته بشه!» مریم خدیجه را چنان هل میدهد که به تنگ ماهیام میخورد. تنگ میشکند و ماهی روی زمین میافتد. سمیه با ماهی در مشت بدو بدو میرود سمت سرویس بهداشتی، اما آب قطع است.حالم خیلی بد است و یک روز تمام است که از تخت پایین نیامدهام. حس میکنم کسی پای تختم است. خدیجه آمده و برایم هاتچاکلت آورده. هاتچاکلت با شکلاتی که خودش آب کرده بود. یکهو اشکهایش روی دستم میریزد و شروع میکند به حرف زدن.
«من خیلی دوس دارم یه بازیگر معروف شم. دلم میخاد موهام مثل تو رنگهای مختلف داشته باشه. ۷ ساله داخلم اما هنوز سن و سالی ندارم. میدونی؟ نامادریم منو خیلی کتک میزد. خیلی دلم میخواست دستش قطع شه، اما اشتباهی کشته شد. اینم دادنامهم. الان همه فکر میکنن بهت نامه عاشقانه دادم. باز لهم میکنن. خیلی عاشقتم سپیده.»
ایران آخرین اخبار, ایران سرفصلها
Similar News:همچنین می توانید اخبار مشابهی را که از منابع خبری دیگر جمع آوری کرده ایم، بخوانید.
منبع: iranwire - 🏆 4. / 63 ادامه مطلب »
منبع: iranwire - 🏆 4. / 63 ادامه مطلب »
منبع: iranwire - 🏆 4. / 63 ادامه مطلب »
منبع: iranwire - 🏆 4. / 63 ادامه مطلب »
منبع: euronews_pe - 🏆 8. / 59 ادامه مطلب »
منبع: euronews_pe - 🏆 8. / 59 ادامه مطلب »