مجموع اتفاقاتی که از زمان جان باختن بکتاش آبتین، در فضای فرهنگی و هنری ایران رخ داده است، نمود آشکاری از شدت تفاوت و افتراق در برداشت فعالان این عرصه و نهادهای درگیر در آن بود. سینمای بعد انقلاب ایران، زیر سایه مسیر طراحی شده حکومت اجازه فعالیت و دوام پیدا کرد. حکومت با کنترل تمام ابعاد خلق و عرضه آثار سینمایی، امکان شکلگیری هرگونه جریان مخالف و منتقد را از آن گرفت و تلاش مداومی در حذف نامهای مخالف و منتقد داشت.
در این ساختار ساخته شدن هرنوع فیلم منتقدی با عدم صدور مجوز نمایش برای آن، عملا به بخش غیررسمی رانده و امکان دیده شدن از آن گرفته میشود.
خانه سینما، نهاد صنفی سینمای ایران نیز بر مبنای همین رویکرد و بدست خود حکومت ساخته شد. بعد از تعطیلات نوروز سال ۱۳۶۹ تیم مدیریت سینمای بعد انقلاب ایران پس از شکل دهی و تثبیت مسیر دلخواه حکومت در جریان تولید و عرضه آثار سینمایی، اجازه دادند تا سینماگران بر مبنای چارچوبهای مورد قبول حکومت فعالیت صنفی داشته باشند.
بازکردن در پنجره جدید
سینمای بعد انقلاب ایران، زیر سایه مسیر طراحی شده حکومت اجازه فعالیت و دوام پیدا کرد. حکومت با کنترل تمام ابعاد خلق و عرضه آثار سینمایی، امکان شکلگیری هرگونه جریان مخالف و منتقد را از آن گرفت و تلاش مداومی در حذف نامهای مخالف و منتقد داشت. در این ساختار ساخته شدن هرنوع فیلم منتقدی با عدم صدور مجوز نمایش برای آن، عملا به بخش غیررسمی رانده و امکان دیده شدن از آن گرفته میشود.
خانه سینما، نهاد صنفی سینمای ایران نیز بر مبنای همین رویکرد و بدست خود حکومت ساخته شد. بعد از تعطیلات نوروز سال ۱۳۶۹ تیم مدیریت سینمای بعد انقلاب ایران پس از شکل دهی و تثبیت مسیر دلخواه حکومت در جریان تولید و عرضه آثار سینمایی، اجازه دادند تا سینماگران بر مبنای چارچوبهای مورد قبول حکومت فعالیت صنفی داشته باشند.
عذرخواهی «خانه سینما» از بیانیه خود برای جان باختن بکتاش آبتین، شاعر و مستندساز
بر این مبنا خانه سینما به عنوان مجمعی متشکل از فعالان رشتههای مختلفی سینمایی تشکیل شد؛ فخرالدین انوار (معاون سینمایی وقت وزارت ارشاد)، محمد بهشتی (رئیس بنیاد فارابی) و محمدمهدی حیدریان (مدیر نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی) اعضای هیئت موسس این نهاد بودند و عبدالله اسفندیاری، حمید پورافضل، مهدی جمالیبحری، محمدمهدی دادگو، منوچهر عسگرینسب و مهدی مسعودشاهی به عنوان هیئت مدیره موقت به مدیرعاملی منوچهر عسگرینسب آغاز به کار این نهاد را اعلام کردند.
برای تأمین هزینههای چنین نهادی هم معاونت امور سینمایی از شورای فرهنگ عمومی شورای عالی انقلاب فرهنگی خواستار آن شد که دو درصد فروش بلیت سینماها از سال ۱۳۶۵ به بعد با مدیریت معاونت سینمایی به خانه سینما داده شود. با تصویب چنین درخواستی عملاً حکومت همه مناسبات تشکیل و تأمین هزینه خانه سینما را برعهده گرفت.
هرچند برخی مناسبات این نهاد تغییراتی از زمان آغاز به کار تاکنون داشته اما جمله مربوط به فعالیت آن «تحت نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» در اساسنامهاش حفظ شده و کنترل فعالیتهایش از سوی حکومت ادامه دارد. در مقطعی شدت گرفتن منازعات درون گروهی سینماگران با یکدیگر و مدیران دولت محمود احمدینژاد منجر به تعطیلی کوتاهمدت خانه سینما شد، اما از آنجا که این تعارض با کل حکومت نبود و بیشتر به نوعی تعارض منافع گروههای درونی تصمیمگیر سینمای ایران مربوط میشد، پس از انتخاب حسن روحانی با چراغ سبز هسته اصلی قدرت جمهوری اسلامی اجازه فعالیت دوباره پیدا کرد.
از زمان بازگشایی خانه سینما، پرهیز از هرگونه فعالیت خارج از مسائل معیشتی و منفعتی سینماگران رویکرد اصلی مدیران این نهاد بوده است. با چنین رویکردی اعلام موضع درباره جانباختن یک عضو منتقد این نهاد که پایبند به اصول جهانشمول آزادی بیان و اندیشه بود و جان بر سر اعتقادات و اصولش داد، بزرگترین چالش بود.
بیانیه اول خانه سینما نمود آشکاری از نوع دیدگاه حاکم بر بدنه فعالان سینمایی بود که در آن پرهیز از هرگونه منازعه با حکومت برجسته است. مطابق این دیدگاه فعالان سینمایی با پذیرش همه جانبه مناسبات حاکم شده، از هرگونه موضعگیری هزینهبر خودداری میکنند و در پاسخ به انتقادات، فعالیت در حوزه فرهنگ و هنر را ورای حضور و اقدام سیاسی و اجتماعی توصیف میکنند.
بکتاش آبتین، نویسنده زندانی، جان باخت؛ کانون نویسندگان: جمهوری اسلامی مسئول است
با چنین رویکردی، حکومت هم با چشمپوشی از نمایش سبک زندگی متفاوت از سوی فعالان سینمایی، فرصت حاکم شدن نوعی دیدگاه منفعتگرا و حتی طبقه بهرهمند از آن را فراهم میکند. با حاکم شدن چنین رویکردی درخواستها برای تحریم و عدم حضور در برنامهها و مناسبات حکومتی (مانند درخواست دو سال پیش تحریم جشنواره فیلم فجر در اعتراض به سرنگونی هواپیمای اوکراینی) پاسخ در خور و جدی نمیگیرد.
این رویکرد البته در دو سال اخیر ناشی از فشار اجتماعی متأثر از تغییر فضا و قدرت گرفتن مطالبات اعتراضی در بدنه اجتماع زیر فشار قرار گرفته است. اتفاقاتی چون جان باختن بکتاش آبتین که عملکردش آشکارا خلاف آن نگاه حاکم بر فضای رسمی سینمای ایران بود (آقای آبتین از نخستین امضاکنندگان فراخوانهای تحریم جشنواره فیلم فجر بود) در زیر فشار قرار گرفتن آن رویکرد مؤثر واقع شده است.
از سوی دیگر نشانههایی در اجتماع از نوعی رویکرد تقابلی نسبت به فضای حاکم بر سینمای ایران دیده میشود. عدم استقبال از فیلمهای جدی سینمای ایران طی دو سال اخیر و اعتراضهای روزافزون نسبت به عملکرد چهرههای شناخته شده در شبکههای اجتماعی میتواند بر این اساس تحلیل شود.
جان باختن بکتاش آبتین، جلوه آشکاری از سرنوشت تلخ کسانی بود که همراهی و همرنگی با جریان رسمی هنر و ادبیات امروز جمهوری اسلامی ایران را نمیپذیرند و پایبند اصول اعتقادی و جهانشمول آزادی بیان و اندیشه میمانند، اما از جنبه دیگر دو دنیای متفاوت حاکم بر فرهنگ و هنر ایران را هم نمایش داد. تفاوت آشکار این دو دنیا، هر ناظر بیرونی را به تامل و اندیشه وا میدارد.