یکی از آنها، «ثریا قاسمی» است؛ معلمی که حدود ۴۰ سال به دختران کشورش تدریس کرد؛ قبل و بعد از دوران حکومت طالبان.
او وقتی طالبان حکومت را در دست داشتند، خانهنشین شد اما خانهاش را به مدرسهای مخفیانه تبدیل کرد و به داد دخترهای سرکوبشده رسید.ثریا قاسمی یکی از معلمهای کابل، پایتخت افغانستان است که عمرش را در راه آموزش گذاشت و حالا هم در مدرسه «زلیخا» به دختران تدریس میکند. او در طول حکومت طالبان بر افغانستان، یعنی همان زمان که رویای میلیونها کودک به زنجیر کشیده میشد، زیرزمین خانهاش را به مدرسهای برای آموزش دختران تبدیل کرد؛ محلی به دور از چشم جنگجویان طالبان.
ثریا قاسمی برای «ایرانوایر» روایت میکند: «وقتی طالبان در سال ۱۳۷۵ به افغانستان آمد، مدارس تعطیل شدند. هرکس به طرفی پراکنده شد. مدتی منتظر ماندم بلکه مدارس باز شوند. درست وقتی امیدم قطع شد، تعدادی از والدین دانشآموزان تقاضا کردند که به درس فرزندانشان رسیدگی کنم. آرزوی همیشگی من باسواد کردن فرزندان وطن بود. برای همین پذیرفتم.»
این تصمیم، ریسک بزرگی بود. اگر طالبان متوجه میشد، هم معلم و هم کودکان از خشونت در امان نمیماندند. حتی خطر اعدام ثریا بود.
به تعداد زنانی که از حکومت «طالبان» بر افغانستان جان سالم به در بردهاند، روایتها هست از تلاش برای ماندگاری و سوادآموزی؛ زنانی که با ایستادگی بر سر ارزشهای انسانی خود، مقابل محدودیتها و خشونتهای طالبان مقاومت کردند و توانستند دختران بسیاری را به زنان تحصیل کردهای تبدیل کنند که امروز در جامعه، سیاست و اقتصاد افغانستان نقشهای پررنگی را ایفا میکنند.
یکی از آنها، «ثریا قاسمی» است؛ معلمی که حدود ۴۰ سال به دختران کشورش تدریس کرد؛ قبل و بعد از دوران حکومت طالبان.
او وقتی طالبان حکومت را در دست داشتند، خانهنشین شد اما خانهاش را به مدرسهای مخفیانه تبدیل کرد و به داد دخترهای سرکوبشده رسید.ثریا قاسمی یکی از معلمهای کابل، پایتخت افغانستان است که عمرش را در راه آموزش گذاشت و حالا هم در مدرسه «زلیخا» به دختران تدریس میکند. او در طول حکومت طالبان بر افغانستان، یعنی همان زمان که رویای میلیونها کودک به زنجیر کشیده میشد، زیرزمین خانهاش را به مدرسهای برای آموزش دختران تبدیل کرد؛ محلی به دور از چشم جنگجویان طالبان.
ثریا قاسمی برای «ایرانوایر» روایت میکند: «وقتی طالبان در سال ۱۳۷۵ به افغانستان آمد، مدارس تعطیل شدند. هرکس به طرفی پراکنده شد. مدتی منتظر ماندم بلکه مدارس باز شوند. درست وقتی امیدم قطع شد، تعدادی از والدین دانشآموزان تقاضا کردند که به درس فرزندانشان رسیدگی کنم. آرزوی همیشگی من باسواد کردن فرزندان وطن بود. برای همین پذیرفتم.»
این تصمیم، ریسک بزرگی بود. اگر طالبان متوجه میشد، هم معلم و هم کودکان از خشونت در امان نمیماندند. حتی خطر اعدام ثریا بود.
طبق نگاه طالبان، زنان برای آنها به بردههایی میمانند که حقوق بسیاری، از جمله تحصیل یا عبور و مرور آزادانه ندارند. دیگر هیچکجا برای زنان و دختران افغانستانی امن نبود؛ نه مدرسه، نه بازار و نه حتی مسجد. تنها یک راه وجود داشت تا دخترها سواد بیاموزند، آنهم آموزش مخفیانه بود؛ به طوریکه بتوان از تفتیش خانهها توسط طالبان هم در امان بود.
ثریا قاسمی عاشق تدریس بود. برای همین دل به دریا زد و زیرزمین خانهاش را که تنها یک اتاق داشت، به کلاس درس تبدیل کرد. در آن زمان، کابل شهری وحشتناک و پر از خشونت شده بود و بسیاری از شهروندانش به دنبال راهی برای فرار بودند. اما ثریا ماند و دخترها را در همان اتاق آموزش داد: «چند نفر از کوچه ما و چندین نفر هم از کوچه پایین آمدند و تدریس را شروع کردیم. شاگردان، خرد و بزرگ بودند. آنها آنقدر مشتاق یادگیری بودند که با وجود همه خطرها و آن جای کوچک، میآمدند. من هم همراهشان کوشش بسیار کردم.»
روزهای اول، شاگردان به ۱۰ نفر میرسیدند اما هر روز بر تعداد آنها اضافه میشد. حتی پسران هم به این کلاس آمدند. ثریا تدریس را به دو شیفت تقسیم کرد. قبل از ظهر به دختران آموزش میداد و بعدازظهر، پسران شاگردانش بودند؛ آنهم در زیرزمینی که روشنایی اندکی داشت. همان اندک روشنایی اما به چراغی تبدیل شد که آینده این کودکان را تغییر داد.
رفت و آمد دخترها به آن زیرزمین کار آسانی نبود. ثریا نگران حفظ جان و امنیت آن کودکان هم بود: «خیلی میترسیدم. فرزندان خودم هم خرد بودند. میترسیدم که این وضعیت روی روحیه آنها هم تاثیر بگذارد. دانشآموزان با ترس و اضطراب میآمدند و وقت تعطیلی، خودم جلوی دروازه در میایستادم تا مطمئن شوم که کسی آنجا نیست و آنها را تکنفری یا دو نفر دو نفر بیرون میفرستادم.»
تعداد دانشآموزان ثریا به ۷۰ نفر رسیده بود اما گاهی خانوادهها تصمیم به مهاجرت میگرفتند و دانشآموزان هم ترک تحصیل میکردند و راهی سرنوشتی دیگر، در جغرافیایی دیگر میشدند. رفت و آمدها به خانه ثریا، طالبها را مشکوک کرد و به همین دلیل تعدادی از دانشآموزان را در خیابان مورد بازجویی قرار دادند. در نهایت متوجه شدند که در خانه ثریا مدرسهای برپا است.
به سراغ او میروند تا با اعمال خشونت و تهدید، او را از ادامه معلمی منصرف کنند: «یک روز جلوی در سر و صدا زیاد شد. ما هم رفتیم تا بفهمیم چه شده است. طالبان آمده بودند. پرسیدند که چرا مدرسه دارید و دستور دادند که مدرسه را تعطیل کنیم. اولش ترسیدم و این سر و صداها دانشآموزان را هم ترساند. بالاخره اهالی کوچه آمدند و با پادرمیانی، طالبان را خاموش کردند و گفتند دیگر مدرسهای در کار نخواهد بود.»
این ترس و اضطراب باعث شد که مدرسه برای دو روز تعطیل شود. اما عزم و اراده ثریا قاسمی باعث شد محکمتر از قبل تصمیم بگیرد تدریس دانشآموزان را آغاز کند. بعد از دو روز، مدرسه خانگی کار خود را شروع کرد اما تدابیر امنیتی بیشتری برای دانشآموزان مقرر شد.
ثریا به آنها توصیه کرد که کتاب و دفترهایشان را زیر «قرآن» پنهان کنند و اگر در مسیر مورد سوال از سوی طالبها قرار گرفتند، بگویند که قرآن، کتاب مقدس اهل اسلام یاد میگیرند.
ثریا قاسمی به همین شکل سه سال به کودکان آموزش داد. با روی کار آمدن حکومت انتقالی، دروازههای مدارس به روی دخترها باز شدند و آنهایی که در این مدت آموزش دیده بودند، توانستند این سالهای گم شده در وحشت را به یادگیری بگذرانند. برخی از آنها هم بعدها توانستند به دانشگاهها راه پیدا کنند.
این معلم حالا با مرور خاطراتش به یاد میآورد: «یکی از محدودیتها این بود که همه زنان، خرد و بزرگ، چادری [برقع] داشتند. آنها نمیتوانستند به تنهایی از خانه خارج شوند و حتما باید مرد یا حتی پسربچهای همراهشان میبود. من حتی به چشم خودم زنجیر خوردن زنان را دیدهام. زنی که را که ناخنهای پایش لاک داشت، زنجیر میزدند.»
ثریا قاسمی هم مثل بسیاری از زنان افغانستان، به معنای واقعی حبس خانگی به دستور حکومت ضدزن طالبان را تجربه کرده است. حالا که حکومت افغانستان و کشورهای دخیل در جنگ این کشور همه برای صلح اقدام کردهاند، معلوم نیست دستآوردهای زنان طی این سالها چه خواهد شد. بسیاری نگران هستند که دوباره روزگار به وحشتناکی دوران حکومت طالبان برگردد؛ اتفاقی که بسیاری، از جمله ثریا قاسمی نمیخواهند تکرار شود: «ما امیدوار هستیم که روزگار سال ۱۳۷۵ دیگر برنگردد. مردم به درس و پیشرفت علاقهمند هستند. زحمت میکشند تا پیشرفت کنند. ما آرزو داریم که آن دوران دیگر تکرار نشود تا دستآوردهای چندین ساله ما بر باد نرود.»