دفعه قبل گفتید ترس زودگذر است و اضطراب از تجربه زیسته حاصل میشود. الان میگویید فوبیا بر پایه ترس برگرفته از اضطراب است؛ یعنی چه؟ یعنی ترسی که برای آن دلیل و منطقی وجود ندارد و اکثر اوقات خود فرد واقف است که دلیلی برای ترس او وجود ندارد.
وقتی از ترس صحبت میکنیم که آنی است، قلبمان شروع به تپش میکند. فرض کنید به خرید رفتهاید و تیراندازی میشود یا ساختمانی آتش میگیرد، خب این ترس دلیل دارد و واکنشهای فیزیکی برای آن ایجاد میشود؛ یعنی عامل ترس جلوی چشمانش است. اما فوبیا عاملی در دنیای واقعی ندارد؛ مثلا فردی که دچار فوبیا است، فکر مقابله شدن با شی هم برای او واکنش به همراه دارد. ضربان قلب بالا میرود، تنگی نفس پیش میآید و گاهی با سرگیجه و تهوع همراه است. برخی از افراد بیرونروی میگیرند یا احساس میکنند معده آنها سنگین است. قرمز شدن پوست یا عرق کردن هم میتوانند از علایم فیزیکی باشند که البته در همه افراد یکسان نیستند. دردهای عضلانی هم میتواند پیش بیاید. در علایم روحی، میتوان مثال زد که فردا جلسه کاری دارید اما فکر به آن ممکن است بیخوابی ایجاد کند و با علایم فیزیکی هم همراه شود.فوبیا را دستهبندی کردهاند. هراس اجتماعی یکی از مهمترین فوبیاها است که گاهی در کودکی و نوجوانی هم وجود دارد ولی خانواده به اشتباه فکر میکند فرزندش کمرو یا خجالتی است. در حالی که نشانهای از هراس اجتماعی است.
صحبت کردیم و تفاوت آن را با «اضطراب» مورد بررسی قرار دادیم. در ادامه همین بحث، در این هفته به مساله «فوبیا» پرداختیم که اصلا این معضل چیست و چه طور باید با آن برخورد کرد.احتمالا زیاد شنیدهاید که بسیاری از مردم درباره فوبیا صحبت میکنند. این فوبیا میتواند در برخورد با حیوانات یا شرایطی مثل قرار گرفتن در محیطهای بسته و یا سوار شدن بر هواپیما، رانندگی در اتوبان، ایستادن بر بلندی و نمونههای آن رخ دهد. اما آیا فوبیا ترس یا اضطرابی واقعی است؟ آیا وجود این امر در کودکان، طبیعی قلمداد میشود؟ چرا مقابل درمان فوبیا مقاومت میکنیم؟فوبیا نوعی ترس است اما ترس احساسی است مقابل شرایط خطرناک که به هر انسان سالمی دست میدهد و برای حفظ بقا لازم است. وقتی از فوبیا صحبت میکنیم، ترسهای شدیدی بر پایه اضطراب را بررسی میکنیم که توجیهی برای آن در دنیای واقعی وجود ندارد.
دفعه قبل گفتید ترس زودگذر است و اضطراب از تجربه زیسته حاصل میشود. الان میگویید فوبیا بر پایه ترس برگرفته از اضطراب است؛ یعنی چه؟
یعنی ترسی که برای آن دلیل و منطقی وجود ندارد و اکثر اوقات خود فرد واقف است که دلیلی برای ترس او وجود ندارد.وقتی از ترس صحبت میکنیم که آنی است، قلبمان شروع به تپش میکند. فرض کنید به خرید رفتهاید و تیراندازی میشود یا ساختمانی آتش میگیرد، خب این ترس دلیل دارد و واکنشهای فیزیکی برای آن ایجاد میشود؛ یعنی عامل ترس جلوی چشمانش است. اما فوبیا عاملی در دنیای واقعی ندارد؛ مثلا فردی که دچار فوبیا است، فکر مقابله شدن با شی هم برای او واکنش به همراه دارد. ضربان قلب بالا میرود، تنگی نفس پیش میآید و گاهی با سرگیجه و تهوع همراه است. برخی از افراد بیرونروی میگیرند یا احساس میکنند معده آنها سنگین است. قرمز شدن پوست یا عرق کردن هم میتوانند از علایم فیزیکی باشند که البته در همه افراد یکسان نیستند. دردهای عضلانی هم میتواند پیش بیاید. در علایم روحی، میتوان مثال زد که فردا جلسه کاری دارید اما فکر به آن ممکن است بیخوابی ایجاد کند و با علایم فیزیکی هم همراه شود.فوبیا را دستهبندی کردهاند. هراس اجتماعی یکی از مهمترین فوبیاها است که گاهی در کودکی و نوجوانی هم وجود دارد ولی خانواده به اشتباه فکر میکند فرزندش کمرو یا خجالتی است. در حالی که نشانهای از هراس اجتماعی است. این میتواند صحبت با یک غریبه، تماس تلفنی، صحبت کردن در یک جمع یا حضور در محیطهای عمومی باشد؛ یعنی هر کجا که احساس کنند توجهی روی آنها وجود دارد، این ترس در آنها ایجاد میشود. یکی از دلایل هراس اجتماعی، پایین بودن اعتماد به نفس و عزت نفس است.یکی از علتها میتواند ژنتیکی باشد؛ یعنی داشتن والدینی که اختلال اضطراب دارند. علت دیگر میتواند اطرافیان کودک باشد که مدام مضطرب هستند و به فرزند منتقل میشود؛ یعنی هم ژنتیکی، هم رفتاری میتوانند باعث انتقال فوبیا باشند. فوبیا اکتسابی هم میتواند باشد؛ یعنی اطرافیان مرتب کودک را بترسانند. تجربه زیسته هم میتواند عامل باشد؛ مثلا شما در جمعی حرفی زده و مورد تمسخر قرار گرفته باشید یا باعث تحقیر، شرم و توبیخ شده باشد. این موارد میتوانند باعث ایجاد فوبیا در شرایط مشابه شوند. ممکن است گاهی افراد مقطع یا تند صحبت کنند یا لکنت بگیرند و یا مدام فراموش کنند که در چه ارتباطی قرار بوده صحبت کنند. این سه مورد عوامل اصلی ایجاد فوبیا هستند.
گفتید شرایط میتوانند عامل ایجاد فوبیا باشند، آیا مثلا بحران جنگ یا زندگی در جریان پناهجویی میتوانند عاملی باشند برای ایجاد فوبیا؟ یعنی زندگی در بحران ناامنی میتواند از جمله دلایل باشد؟
بله. کودکی که مدتها در اضطراب زندگی کرده، احتمال بروز فوبیا در او بیشتر از دیگران است. خیلی اوقات نمیدانیم چرا مضطرب هستیم و بیشتر اوقات در قفسه سینه یا معده واکنش را متوجه میشویم. پس اضطراب را روی اشیا یا حیوانات منعکس میکنیم و سعی در کنترل اضطراب داریم؛ مثلا اگر جنگ و ناامنی را تجربه کرده باشید، احتمال این که در آینده از خیلی چیزها، مثل تنهایی، تاریکی و محیطهای بسته بترسید و نسبت به آن فوبیا پیدا کنید، بیشتر است. مراجعهکنندهای داشتم از زندانیان سابق که مدتها در انفرادی بود. نمیتوانست در محیط بسته طاقت بیاورد. حتی سوار شدن در اتوبوس که کنترل آن در اختیار فرد نبود، او را به هراس میانداخت.
پس لزوما ترس ما ربطی به اشیا یا اجسامی که ما اضطراب خود را روی آنها منعکس میکنیم، ندارد؟
گاهی اوقات ممکن است این اتفاق افتاده باشد؛ مثلا کسانی که نسبت به گربه فوبیا دارند، گاهی تجربه با همان گربه داشتهاند، یعنی برای نمونه، از کوچهای رد میشدهاند و گربه روی آنها افتاده است. این فرد میتواند در آینده دچار فوبیا شود. اما در عینحال، اتفاق ربطی به آن اشیا و اجسام ندارد. یکی از بزرگترین فوبیاها در کنار هراس اجتماعی، هراس از محیطهای عمومی است؛ یعنی هنگام قرار گرفتن در مغازه، اداره، ایستگاههای مترو و هر کجا که خارج از خانه آنها باشد، دچار فوبیا میشوند چون احساس میکنند کنترلی روی آن محیط ندارند. ما یکسری فوبیاهای خاص داریم مثل ترس از حیوانات، سوار شدن به هواپیما، ترس از سوزن یا خون یا رفتن نزد دندانپزشک. زمان پاندمی به عنوان نمونه یکی از بحثهای مطرح این بود که با افرادی که به سوزن فوبیا دارند، چه باید کرد. گاهی علایم فیزیکی پیش از برخورد با آن اشیا و اجسام ایجاد میشود؛ مثلا کسی که به حیوانات فوبیا دارد، با صدای سگ هم ممکن است دچار علایم بیتابی شود. جلوی جمع صحبت کردن هم یکی دیگر از انواع فوبیا است که بسیار رایج است. هراس اجتماعی مرد و زن ندارد اما یکسری فوبیاها بیشتر زنان به آن دچار هستند یا برعکس. بسیاری از افراد ترس و فوبیای خود را پنهان میکنند و احساس شرم دارند.
گفتید بعضی از این فوبیاها جنسیتی هستند؛ یعنی به تجربه زیسته میتوانند برگردند که مثلا زنان تجربه زیسته مشابهی دارند؟
بله. البته این آمار و ارقام به کشورهای پیشرفته برمیگردند. ممکن است در ایران هراس اجتماعی برای زنان بیشتر باشد. همانطور که میدانید، نظر دادن و صحبت کردن زنان در بسیاری محیطهای اجتماعی و خانوادگی پذیرفته شده نیست و این میتواند هراس اجتماعی به دنبال داشته باشد.
اشارهای به کودکان کردید، بسیاری از آنها نسبت به یک حیوان یا تنها خوابیدن در اتاق خود فوبیا دارند. آیا این طبیعی است؟
ترسهای غیرمنطقی و واهی برای کودکان، طبیعی است. خیلی از بچهها از تاریکی میترسند؛ نه به این دلیل که چیزی دیده باشند بلکه تصوراتشان آنها را میترساند. این در پروسه رشد خیال کودک است. نگرانی خاصی در این مورد نباید داشت. البته اگر این ترسها با رشد کودک به مرور از بین بروند. مرحلهای گذرا در رشد عاطفی کودکان به حساب میآید. نباید در برخورد با کودکان گفت که ببین، اینجا هیولا نیست. به نظر من باید پرسید از چه میترسی؟ آیا هیولا اینجا است؟ چه رنگی است و سوالاتی از این دست که به رسمیت شناختن هراس کودک است. اگر به او بگوییم نترس، ممکن است بعدها از چیز دیگری بترسد. در خصوص نوجوانان، ترس خود زشتانگاری داریم؛ بهویژه افرادی که روی اجزای صورت خود حساس میشوند. یعنی میترسند که مورد قضاوت دیگران قرار بگیرند. طبیعی است که نوجوانان از صورت و بدن خود راضی نیستند چون مثلا پوست آنها جوش میزند. اینها اشکالی ندارد. اما اگر این ترسها بمانند و. برای جراحیهای زیبایی، پزشک از متخصص میخواهد که فرد را مورد بررسی قرار دهد که این زشتانگاری به خاطر فوبیا است یا مسایل دیگر مطرح است.
در بخشی از صحبت خود به پایین بودن عزت نفس و اختلال اضطراب اشاره کردید، یعنی فوبیا میتواند با اختلالات روحی مرتبط باشد؟
بله. اکثر افرادی که فوبیا دارند، مبتلا به افسردگی هستند و درجههای بالای اضطراب را تجربه میکنند. به همان هراس اجتماعی برگردیم که بخشی از آن میتواند به پایین بودن عزت نفس برگردد. ترس از مدرسه رفتن هم نمونهای از آن است. این نوع هراس به بچههایی عموما برمیگردد که عزت نفس پایینی دارند و خجالتی هستند یا در مدرسه مورد آزاری مثل قلدری قرار گرفتهاند. آنها معمولا بهانهای جور میکنند که به مدرسه نروند. مراجعهکنندهای داشتم که بچهاش پنج سال مدرسه نرفته بود. این بچه عزت نفس پایینی داشت و از این میترسید که مورد آزار کودکان دیگری قرار بگیرد و از خودش نتواند دفاع کند. کسی که فوبیا دارد، مرتب تهوع دارد، قلبش میزند، مریض است و مثلا نمیتواند به هیچوجه حضور در مدرسه را ادامه دهد.
درمان فوبیا چه گونه است؟ بعضی اوقات افراد برای درمان هم مقاومت دارند.
بعضی اوقات آدمها میترسند که بترسند. برای همین نمیخواهند با آنچه از آن میترسند، مواجه شوند. نتیجه کار ما به مقاومت افراد مقابل تغییر هم ربط دارد. وقتی میتوانیم بگوییم فردی به فوبیا مبتلا است که مدتی این شرایط با او همراه باشد؛ یعنی ترسهایی که معلولیت به ما میدهند و زندگی ما را مختل میکنند. به عنوان نمونه، فردی را تصور کنید که در دانشگاه قبول شده است و میتواند مسیر خانه تا دانشگاه را پیاده برود. بعد با دوچرخه میرود. بعد از اتمام دانشگاه، مسیر محل کارش دورتر میشود ولی نمیخواهد با مترو برود و با دوچرخه میرود. او از مصاحبه کاری باز میماند. یعنی این فوبیا میتواند باعث مختل شدن زندگی شخص شود.
بخشی از درمان فوبیا، دارو درمانی است؛ مخصوصا آنها که زندگیشان مختل شده است، ناچارند به روانپزشک یا دکتر خانواده مراجعه کنند و دارو بگیرند؛ داروهایی که ضد افسردگی و کاهش اضطراب هستند و در کنار آن، رواندرمانی. گاهی دارودرمانی همراه با رواندرمانی توصیه میشود. «سیبیتی» هم تجویز میشود که برای سیستم فکری و تغییر آن مفید است تا رفتار ناشی از اضطراب اصلاح شود. این سیستم برای بعضیها مفید است و برای برخی اینچنین نیست، چون احتمالا ریشه اضطراب عمیقتر است. توصیهام این است کسانی که دچار فوبیا هستند را نباید مسخره کرد و احساس غیرطبیعی بودن به آنها داد چون کمکی به آنها نمیکند. بلکه آنها را تشویق کنند که درباره فوبیای خود حرف بزنند چراکه صحبت کردن درباره ترس میتواند کمک کننده باشد.