مدرسه و تحصیل برای دختران یکی از ممنوعیتهایی بود که حکومت «طالبان» به سر زنان افغانستان آورد. از نظر آنها، زنان نباید تحصیل میکردند و باید به بردگی آنها در میآمدند. بارها خبرهای مختلفی پخش شد که مدرسهای را که دختران در آن تحصیل میکردند، به آتش کشیده یا دانشآموزان دختر را مسموم کرده بودند.
زنان زیر حکومت طالبان هیچ امنیتی نداشتند و این گروه تروریستی میتوانست آنها را در اختیار خود بگیرد. برای همین، حالا که مذاکرات صلح با این گروه جریان دارد، زنان بیشترین وحشت را دارند که از آن دوره حاکمیت جان سالم به در بردهاند؛ زنانی که مخفیانه تدریس یا تحصیل میکردند و در ناامنی، روز و شب میگذراندند.
یکی از این زنان، «عارفه پیکار» است که کودکی خود را در مهاجرت گذراند و در دوران حکومت طالبان، مخفیانه مدرسهای تاسیس کرد که حالا از جمله بزرگترین مدارس افغانستان است. او طی سالها فعالیت برای ارتقای وضعیت زنان افغانستان، حالاکارمند دفتر معاونت ریاست جمهوری این کشور است. اما نگران است که مذاکرات صلح و قدرتگیری بیشتر طالبان باز هم زنان را قربانی سیاست کند.
***
دو سال آخر حکومت طالبان در افغانستان بود که عارفه پیکار ساختمانی را برای تحصیل مخفیانه دختران افغانستانی در شهر «غزنی» برپا کرد؛ ساختمانی که گاه پایگاه نظامی طالبان بود و گاه مکانی برای تحصیل زنان. او در دوره حکومت طالبان توانست دستکم ۱۰۰ دختر را زیر سقف این ساختمان جمع کند و به آنها خواندن و نوشتن یاد بدهد. اگرچه نه خودش و نه مدرسه از هجوم طالبان در امان نبودند. او بارها مورد تهدید قرار گرفت و حتی مدرسهاش توسط طالبان به آتش کشیده شد.
کودکی عارفه پیکار در مهاجرت خلاصه شد. کلاس هفتم مدرسه بود که خانوادهاش به افغانستان برگشتند و در یکی از شهرستانهای غزنی، در جنوب افغانستان ساکن شدند. در آن زمان نه از تحصیل برای زنان خبری بود و نه حتی در آن شهرستان، کسی به دنبال چنین ریسک بزرگی بود که مقابل طالبان برای تحصیل زنان اقدامی کند. در آن زمان نه فقط طالبها که مردان سنتی هم مخالف تحصیل زنان بودند. اما عارفه پیکار دل به دریا زد و نخستین مدرسه دخترانه را بنا کرد.
به روایت خودش، مدرسه «بیبی زینب»، نخستین مدرسه دخترانه آن شهرستان بود: «دختران محروم از تحصیل را در سنین مختلف در کلاسهای اول تا سوم جذب کردیم. با وجودی که منطقه ما در بعضی مذاکرات با طالبان به تفاهم رسیده بود اما در تفکر طالبانی، آموزش برای دختران غیرضروری بود. ما ساختمانی را که پایگاه نظامی طالبان در فصل زمستان بود، برای تدریس دختران استفاده کردیم. در فصل بهار و تابستان، طالبها آن پایگاه را ترک میکردند و برای جنگ و انجام عملیاتهای تروریستی به کوهها و تپهها میرفتند. ما چهار زن بودیم که از این فرصت استفاده کردیم تا دخترها را برای تحصیل در آن ساختمان جمع کنیم.»
فعالیت مخفیانه برای آموزش دخترها، این گروه را در خطر و ناامنی قرار داده بود. عارفه پیکار در گفتوگو با «ایرانوایر»، شرایط آن روزها را چنین توصیف میکند: «بعضی وقتها طالبها به خاطر نظارت به شهرستان میآمدند. ما تدابیر خود را داشتیم؛ مثلا به دخترها توصیه میکردیم که وقتی با سربازان طالب مواجه میشوند، کتابها و دفترهایشان را در لباسهای خود پنهان کنند. به آنها گفته بودیم فقط کتاب "تجوید" را میتوانند نشان طالبها بدهند. آنها کتاب تجوید در دست میگرفتند و به مدرسه میآمدند.»
تجوید کتابی مخصوص قرائت قرآن است.
طالبان با خواندن قرآن و کتابهای مذهبی مخالفت چندانی نداشتند. برای همین به ظاهر دخترها در این مدرسه قرآنخوانی و علوم مذهبی یاد میگرفتند اما واقعیت چیز دیگری بود. در میان دخترها و زنانی که در این مدرسه تحصیل میکردند، حتی زنان میانسال و کهنسال هم دیده میشدند.
در آن زمان، از سوی مدیریت این مدرسه با بزرگان منطقه تفاهم شد که به دخترها آموزش مذهبی ارایه شود. اما این حقه هم کارساز نبود و در نهایت قرار شد که این زنان حتی آموزش مذهبی هم نبینند. از نظر طالبان، حضور زنان و دختران در مدرسه خلاف ارزشهای اسلامی است. برای همین وقتی این مدرسه هم تعطیل شد، مدیریت آموزشی برای دو سال از مسجد به عنوان مدرسه استفاده کرد.
درهای مدرسه روی این گروه مدنی بسته و مسجدی که محل مذهب بود، به آموزشگاه زنان تبدیل شد: «تلاش میکردیم که پنجرهها و درها را زمان تدریس بسته نگه داریم تا آموزش در فضایی خاموش پیش برود. ولی باز هم به دخترها توصیه میکردیم که لوازم تحصیلی خود را مخفی نگه دارند. روزهای سختی بود که در دوران طالبان تجربه کردیم.»
این روند همچنان پیش میرفت تا یکی از همسایههای عارفه پیکار به او خبر داد که نظامیان طالبان تصمیم به ربودن او و همکارانش گرفتهاند: «بزرگان محل گفته بودند که نظامیان طالب میخواهند چند دختر باسواد را ربوده و آنها را به عقد خود درآورند. به گفته آنها، طالبها سه زن را شناسایی کرده و مدنظر قرار داده بودند که یکی از آنها، من بودم. این خبر و تهدید باعث شد که خانواده ما دچار شوک و نگرانی عجیبی شود.»
عارفه پیکار برای دو هفته در خانه، خود را حبس کرد و حتی از در خانه هم بیرون نرفت. او امیدوار بود که این خبر شایعهای بیش نباشد: «خودم سن و سالی نداشتم و هر روز از پنجره اتاق بیرون را نظاره میکردم تا بلکه نظامیان طالبان را پیدا کنم. هر روز چهار تا پنج طالب را با عمامههای سفید میدیدم و احساس میکردم به خانه ما زل زدهاند.»
یکبار هم مدرسه دخترانه به آتش کشیده شد: «وقتی مردم منطقه روی موضوعی درگیر میشدند، میگفتند برویم مدرسه دخترانه را به آتش بکشیم چون منبع فساد است و ممکن است دختران و زنان ما را گمراه و آنها را از زیر سلطه مردان خارج کنند. حتی یک بار مکتب [مدرسه] ما را آتش زدند. نصف مدرسهای که به سختی درست کرده بودیم، سوخت و گفتند طالبان آن را آتش زدهاند. حتی اگر طالبها نبودند، تفکر طالبانی باعث این اتفاق شد.»
نشست و برخاست طالبها در جامعه باعث شده بود که برخی از مردان هم به دیدگاههای افراطی روی بیاورند. به گفته عارفه پیکار، مردانی که تفکر طالبانی داشتند و خودشان طالب نبودند هم همه کار کردند تا فعالیتهای مدرسه را متوقف کنند. در نهایت او توانست با انتشار فراخوانی در شبکههای اجتماعی، برای تعمیر مدرسه و بازسازی آن کمک جلب کند. این مدرسه در حال حاضر یکی از بزرگترین مدارس دخترانه این شهرستان است و در هشت سال اخیر، تعداد بسیاری از دانشآموزان آن جذب دانشگاه شدهاند. هرکدام از این زنان حالا در نقاط مختلف افغانستان مشغول به کار هستند.
اما شروع گفتوگوهای صلح میان دولت افغانستان و طالبان باز هم نگرانی و ناامنی را به دل زنان و مردان آزادیخواه راه داده است. از نظر بسیاری از کنشگران مخالف با طالبان، سهیم شدن آنها در بدنه حکومت میتواند باعث عقبرانده شدن زنان و ایجاد محدودیتهایی برای این قشر شود؛ یعنی از دست دادن دستآوردی که در ۲۰سال گذشته با خون دل به دست آوردهاند.
عارفه پیکار نگرانی خود را چنین شرح میدهد: «من جداً نگران هستم. نه تنها من، بلکه نیمی از جامعه افغانستان نگران است. این نگرانیها معقول و منطقی مینمایند و زنان آن را به خوبی احساس میکنند؛ به ویژه زنانی که در دوران حکومت طالبان فعالیت داشتهاند و درد و زجر و تحقیر از سوی نظام طالبانی بر آنها تحمیل شده است. من یکی از زنانی هستم که حداقل دوره کوتاهی در زمان حکومت طالبان فعالیت کردهام و عملا این ساختار و محتوای قوانینش را میشناسم. برای همین با نگرانی از پروسه صلح، به فعالیتها و مبارزات خود ادامه میدهم تا صدای زنان افغانستان در میزهای گفتوگو شنیده شود و مبادا دستآوردهای ۲۰ساله آنها را قربانی سیاستورزی به بهانه صلح با طالبان کنند.»
هنوز مشخص نیست چه آیندهای در انتظار زنان افغانستان است اما طی ۲۰ سال اخیر، بسیاری از آنها به مبارزانی در راه آزادی و برابری تبدیل شدهاند که صدای رسایشان را از ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مدنی میتوان شنید. آزادیخواهان افغانستانی امیدوارند که بار دیگر قربانی ساختارهای افراطی و غیرانسانی نشوند.
مطالب مرتبط:
تجارت مخفیانه زیر سایه طالبان؛ نگرانی از بر باد رفتن دستاوردهای زنان
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر