نیویورک کاسموس: باشگاهی افسانهای که بازیکنانش مثل ستارههای راک زندگی میکردند
- الکس بایساوت
- بیبیسی
کلایو تویی، سرانجام مردی که دنبالش بود را در هستلی بیرون فرودگاه بروکسل ملاقات کرد.
پس از چهار سال پیگیری، پله قلمش را پای کاغذ یادداشت هتل گذاشت و تبدیل به ورزشکاری شد که بیشترین دستمزد روی کره زمین را میگرفت.
سال ۱۹۷۵ که بزرگترین بازیکن فوتبال دنیا در نیویورک از هواپیما پیاده شد، تیمی که به آن ملحق شده بود، مخلوطی بود از دانشجویان و بازیکنان نیمه حرفهای که در زمینی کثیف و پوشیده از خرده شیشه بازی میکردند.
سال ۱۹۷۷ که نیویورک کاسموس قهرمان شد (در آخرین بازی رسمی ستاره برزیلی) آنها تیمی متشکل از قهرمانان جام جهانی را در اختیار داشتند، رکورد حضور تماشاگران را شکسته بودند، با سلبریتیها مهمانی میگرفتند و با رئیسجمهورها ناهار میخوردند.
با حمایت استیو راس، غول رسانهای وارنر کامیونیکیشن و مالک شرکتهای برادران وارنر و آتلانتیک رکوردز، آنها "کهکشانیهایی" بودند که روی کره زمین مانند ستارههای راک رفتار میکردند و با آنها رفتار میشد.
همیشه یک چیز خاص لازم بود تا لیگ فوتبال آمریکای شمالی را در مرکز توجه قرار دهد. سال ۱۹۶۷ که اولین فصل مسابقات برگزار شد، آمار بینندهها آن قدر بد بود که "سیبیاس" قراردادش برای پخش تلویزیونی مسابقات را لغو کرد. کاسموس سال ۱۹۷۰ راه افتاد و کوچکترین نشانی از شهرت آیندهاش نداشت. مهمترین خبر رسانهای در مورد این تیم عکسهای عریان دروازهبانش، شپ مسینگ، در مجله ویوا بود.
تویی، نیویورک کاسموس و لیگ فوتبال آمریکای شمالی (NASL) ، همگی محتاج پله بودند.
تویی که سابقه کار در "دیلی اکسپرس" را به عنوان خبرنگار ورزشی داشت، سال ۱۹۷۱ با مهاجم تیم سانتوس ملاقات کرد. پله تابستان قبل از آن برای سومین بار قهرمان جام جهانی شده بود و کفشهایش را آویخته بود؛ تویی موفقیت را بو کشیده بود.
رئال مادرید و یوونتوس تلاش کردند این ستاره را وسوسه کنند از بازنشستگی بازگردد، اما این توانایی تجاری بینظیر تویی بود که توجه پله را جلب کرد.
تویی هنوز هم گفتگویش با اسطوره برزیلی را به یاد دارد: "گفتم خب، اگر تو آن جا بروی برنده جام قهرمانی میشوی، اما اگر همراه ما بیایی یک کشور را فتح میکنی."
تویی پله را در جامائیکا، فرانکفورت، بروکسل و رم تعقیب کرد. آنها در کواروخا ناهار خوردند و نشستهای بیشتری در ریو و سائوپائولو داشتند. سرانجام اسطوره ۳۴ ساله برزیلی پس از گذراندن آزمایشهای پزشکی قراردادی سه ساله با کاسموس بست. قراردادی که گفته شد ارزش آن حدود ۴ میلیون دلار (به نرخ امروز تقریبا ۲۰ میلیون دلار) است.
قراردادی که با حمایت هنری کسینجر، وزیر امور خارجه آمریکا نیز همراه شد. او با فرستادن تلگرامی گفت که آمدن این مهاجم میتواند "نقشی مهم در نزدیکی آمریکا و برزیل در زمینه ورزش" داشته باشد. پیامی که از سوی وزیر خارجه برزیل هم تکرار شد.
۱۰ ژوئن ۱۹۷۵ پله بازیکن باشگاه کاسموس در منهتن نیویورک شده بود.
از فوتبال یا "ساکر" در مطبوعات آن زمان به ندرت نام برده میشد. اولین قهرمانی کاسموس در سال ۱۹۷۲ توجه چندانی جلب نکرد. حالا اما صدها خبرنگار در کنفرانس مطبوعاتی نشسته بودند تا حضور پله را ثبت کنند.
گفته شد "پادشاه" دو ساعت دیر به رونماییاش میرسد، اما: "میتوانید این خبر را به سراسر دنیا مخابره کنید که فوتبال سرانجام به ایالات متحده آمریکا رسید."
پله در اولین حضورش برای کاسموس گل زد: بازی دوستانه مقابل دالاس تورنیدوز که ۲-۲ تمام شد. در ورزشگاه ۲۱ هزار نفری کاسموس در جزیره رندالز نیویورک جای سوزن انداختن نبود، ورزشگاهی که مجبور شدند روی چمن بیکیفیتش رنگ سبز بپاشند که در تصاویر تلویزیونی خوب به نظر برسد.
پنج روز بعد پله و کاسموس به بوستون سفر کردند. جمعیتی تقریبا دو برابر ظرفیت ۱۲ هزار نفری ورزشگاه نیکرسان به این استادیوم دانشگاهی هجوم بردند. کنار زمین و پشت دروازهها مملو از جمعیتی بود که میخواستند تقابل پله با اوزهبیو، اسطوره پرتغالی فوتبال جهان، را ببینند که به طور قرضی راهی بوستون شده بود.
۱۱ دقیقه به پایان بازی مانده بود که تماشاگران به چمن مصنوعی ورزشگاه هجوم بردند. جان پاورز، خبرنگار بوستون گلوب نوشت: "آنها روی سر و کله پله ریختند و برای دقایقی او زیر جمعیت دفن شد."
محافظ شخصی ستاره کاسموس او را نجات داد و پله روی برانکار از زمین بیرون رفت؛ جنون فوتبال وارد آمریکا شده بود.
نیویورک به "سرزمین کاسموس" ترجمه میشد و گرچه آمدن پله برای رسیدن این تیم به پلیآف ۱۹۷۵ کافی نبود، اما جمعیتی که برای دیدن بازی او به ورزشگاه هجوم میبرد، رکوردهای تعداد تماشاگر در شهرهای مختلف را میشکست.
برای راس به عنوان رئیس شرکت وارنر، این یک موقعیت رویایی بازاریابی بود. عکسهایی از پله منتشر شد که او را در حالی بازی کردن با جرالد فورد، رئیس جمهوری آمریکا در کاخ سفید نشان میداد. کاسموس طی هفت ماه دو بار راهی تور بازیهای نمایشی شد: با بازیکنان مانند مسافرهای پنج ستاره برخورد میشد و تمام هزینههای تیم هم پرداخت میشد.
تاثیر آنی این انتقال حضور ستارههای بزرگ فوتبال جهان در دیگر تیمهای آمریکا بود: جرج بست به لسآنجلس آزتک ملحق شد که التون جان در مالکیت آن شریک بود. جف هرست به سیاتل ساوندرز پیوست و رودنی مارش راهی تمپا بی ردویز شد.
وقتی مارش را به عنوان "پله سفید" معرفی کردند، او به شوخی گفت: "نه بهتر است پله را رودنی مارش سیاه بنامید." حرفی که موجب شد در اولین ملاقات یک تیپا از ستاره برزیلی بخورد.
پسر پرحاشیه انگلیسی و همبازیهایش در تیم تمپا حقه دیگری برای پله و جورجو کینالیا، دیگر مهاجم کاسموس در آستین داشتند. دیدار دوباره او با پله در مسابقات نیمهنهایی کنفرانس در سال ۱۹۷۶ بود.
او در مستند "یک بار برای همیشه" از داستان شگفتانگیز نیویورک کاسموس گفت: " وقتی آنها از هواپیما پایین آمدند ما یک لیموزین همراه با دو دختر و دو بطری شیواز ریگال (نوعی ویسکی) پیش پایشان گذاشتیم. ۲۴ ساعت بعد آنها در حالی وارد زمین شدند که مشخص بود رمقی ندارند."
تمپا بازی را ۱-۳ برد ولی کاسموس تا چشیدن طعم اولین موفقیت راه زیادی در پیش نداشت.
پیشنهاد از آسمان نازل شد. نوامبر ۱۹۷۶ استیو هانت داشت وارد رختکن استون ویلا میشد که شنید باشگاه پیشنهاد انتقال او را قبول کرده است.
هانت که آن زمان ۲۰ ساله بود، اسم کاسموس را هم نشنیده بود. وقتی شنید که قرار است همراه با پله در برمودا اردوی آمادگی پیش فصل را بگذراند، ۱۰ ثانیه هم طول نکشید که جواب مثبت داد.
هانت به بیبیسی گفت: "حالا این موضوع کمی شبیه قصه پریان به نظر میرسد. احتمالا باید به عنوان بازیکن ذخیره آماده بازی با پرستون میشدم اما آخر هفتهام همراه شد به پرواز به سوی برمودا."
این بازیکن کناری که یک ماه قبل ازدواج کرده بود حالا باید برای بازیهای خارج از خانه بعدی راهی لاسوگاس و هاوایی میشد. او در نیوجرسی و دور از هیاهوی منهتن ساکن شد و اوقاتش را با بازیکنان انگلیسی و آمریکایی کاسموس میگذراند.
هانت گفت: "از استانداردهای باشگاه متعجب شدم. تازه داشتم میفهمیدم که برند کاسموس چه معنایی داشت و چقدر جهانی بود."
تیم با لباسی به زمین میرفت که رالف لورن آن را طراحی کرده بود و در فصل ۱۹۷۷ به ورزشگاهی غولپیکر با ۸۰ هزار نفر گنجایش منتقل شد. همه چیز تیم کاملا آمریکایی شده بود: باگزبانی عروسک تیم بود و یک گروه موسیقی پاره وقت همراه با دختران کاسموس، تیم را تشویق میکردند.
راس، رئیس وارنر میزبان فهرستی تمامنشدنی از افراد مشهور بود: باربارا استریسند، رابرت ردفورد و استیون اسپیلبرگ جزو مهمانان بودند و بازیهای کاسموس تبدیل شده بود به رویای پاپاراتزیها.
هانت که خودش در آن دوره با میک جگر، خواننده گروه رولینگ استونز دیدار کرد و شاهد ملاقات تاریخی پله با محمد علی (کلی) بود، میگوید: "همیشه ما را به یک تیم فوتبال راک اند رول تشبیه میکردند. ده دقیقه بعد از یک بازی در رختکن باز شد و ناگهانی یک دارودسته وارد شدند، شما نمیدانستید قرار است چه کسی را ببینید."
"شنیدم که یک نفر فریاد میکشد، بازیکن انگلیسی کجاست؟ من اطراف را نگاه کردم و یک نفر که کلاه به سر داشت، دیدم. میک جگر بود. او میخواست با من حرف بزند. عالی بود. او به من پیروزی در مسابقه را تبریک گفت و من فقط میخواستم در مورد راک اند رول حرف بزنم."
پس از شروعی متزلزل در فصل ۱۹۷۷، کاسموس روی دو قهرمان جهان سرمایهگذاری کرد: کارلوس آلبرتو، کاپیتان تیم ملی فوتبال برزیل و فرانس بکنباوئر، اسطوره فوتبال آلمان.
هانت میگوید: "بکنباوئر و کارلوس آلبرتو بلافاصله ما را به سطحی دیگر رساندند. مسئله فقط از نظر فوتبالی نبود بلکه موضوع در مورد شیوه رفتار آنها و وقتی بود که با مردم میگذراندند. من از معاشرت با آنها به همان اندازه بازی کردن در کنارشان لذت میبردم. بکنباوئر ظرافت خاص خودش را داشت، رفتارش در خارج زمین به همان نرمی حرکاتش در داخل زمین فوتبال بود. پسر خوبی بود، یکی از اعضای تیم."
اما این ستاره تندخوی تیم ملی ایتالیا بود که کاسموس را تکان داد.
جورجو کینالیا که در کاردیف رشد کرده بود به عنوان بازیکنی دردسرساز شناخته میشد. او در ۲۱۳ بازی ۱۹۳ گل برای کاسموس زد و بهترین گلزن تاریخ لیگ فوتبال آمریکای شمالی شد. هرچند که تقریبا با تمام همتیمیهایش دست به یقه شده بود.
هانت با خنده میگوید: "یک ماه طول نکشید که با او دعوا کردم. به او گفتم تنبل و او هم یک سیلی به من زد و دعوا شروع شد."
"شما با این افراد همبازی هستید و مجبورید کارها را راست و ریس کنید. ما صحبتی داشتیم و تصمیم گرفته شد که بگوییم من آنجا بودم تا برای او موقعیت گل ایجاد کنم. من اطاعت کردم و اوضاع روبراه شد."
داستان معروفی درباره دعوای او با پله در رختکن بر سر زبانها افتاده بود و گفته میشد او آن قدر به پله اصرار کرده بود که چرا به اندازه کافی پاس نمیدهد که اشک ستاره برزیلی درآمده بود.
بکنباوئر در مورد او به نیویورک تایمز گفته بود: "جورجو بازیکن فوقالعادهای است اما چیزی از دیپلماسی نمیداند."
هانت میگوید، کینالیا "هرچه به ذهنش میرسید را میگفت و برایش مهم نبود که بقیه را ناراحت کند". او اضافه کرد: "اما او بهترین گلزنی بود که من تا آن زمان کنارش بازی کرده بودم. متوسط تعداد شوتهایش به دروازه عجیب و غریب بود. او به طرزی استثنایی خوب بود."
با ۹ گل او، ۵ گل پله و ۴ گل هانت در مسابقات پلیآف، کاسموس به فینال لیگ آمریکایی شمالی در سال ۱۹۷۷ رسید و حریف سیاتل ساوندرز در پورتلند شد؛ مسابقهای در ۲۸ اوت ۱۹۷۷ که آخرین بازی حرفهای پله بود.
هال میگوید: "تمام فصل در مورد پله بود. من باید خودم را ثابت میکردم چون بچهای بودم که تازه از بیرمنگام به تیم ملحق شده بود و آنها من را نمیشناختند. ما میخواستیم خوب کار کنیم و رسیدن به فینال انگیزهای برای پله شد که در اوج بازی کند."
پسر بچه تازهوارد از بیرمنگام این قدر خوب بازی کرد که سزاوار گرفتن جایزه ارزشمندترین بازیکن مسابقه بود. بال مو بلند کاسموس، توپ را از تونی چرسکی قاپید و آن را به تور دروازه سیاتل چسباند تا زننده گل اول بازی باشد و همراه با پله و کینالیا از خوشحالی به هوا بپرد.
تامی اورد، خیلی زود کار را به تساوی کشاند. اما در دقیقه ۸۱ بازی بود که هانت در جناح چپ توپی را از پله گرفت و آن را روی سر کینالیا سانتر کرد و مهاجم ایتالیایی هم کسی نبود که چنین موقعیتهایی را از دست دهد و گل برتری تیمش را وارد دروازه حریف کرد.
کینالیا پس از بازی به رسانهها گفت: "اعتبار این بازی به استیو هانت میرسد. توپی که او به من رساند زیبا بود. من فقط پریدم و آن را داخل دروازه زدم."
در حالی که بطریهای شامپاین در رختکن باز میشد، خبرنگاران پله را احاطه کردند. او گفت: "پس از سه قهرمانی در جام جهانی و حالا این قهرمانی، میتوانم کارم را عنوان یک قهرمان متوقف کنم. حالا میتوانم بمیرم زیرا به هرچه در زندگی فوتبالیام میخواستم، رسیدهام."
یک ماه بعد و به دنبال توری دو هفتهای در ژاپن و چین، پله برای آخرین بار بازی کرد: یک مسابقه بزرگداشت مقابل تنها باشگاه دیگری که برایش بازی کرده بود: سانتوس.
او در ورزشگاهی غولپیکر برای هر تیم یک نیمه بازی کرد. مسابقهای که با بارش باران همراه بود و موجب شد یک روزنامه برزیلی تیتر بزند: "حتی آسمان هم گریه میکرد."
یکی از اسطورههای فوتبال جهان به خوبی و خوشی بازنشسته شد؛ او کمی قبل ۳۷ ساله شده بود.
کاسموس خیلی زود بازهم قهرمان لیگ شد، هرچند که سالهای افول آن هم از راه رسیده بود.
کاسموس سال بعد (۱۹۷۸) بدون پله هم قهرمان شد و در سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۸۲ هم قهرمانیاش را تکرار کرد تا به رکورد ۴ قهرمانی در ۶ فصل برسد.
بکنباوئر در مستند "یک بار برای همیشه" گفت: "یک ماجراجویی بود، چیزی شبیه به یک اکتشاف. ما شبیه یک خانواده بودیم، فوقالعاده بود. تجربهای بود که هرگز فراموشش نمیکنم."
هانت پس از قهرمانی سال ۱۹۷۸ به کاونتری پیوست؛ هرچند که قبل از آن یک بار بازی در کنار یوهان کرویف، اسطوره فوتبال هلند را در یک مسابقه دوستانه تجربه کرده بود. او در فصل ۱۹۸۲ به طور قرضی به کاسموس برگشت.
هانت گفت: "سر خورده شدم. تیم واگذار شده بود و افراد جدیدی به باشگاه آمده بودند."
کاسموس هنوز هم از ستارههای بزرگ خالی نبود و کینالیا و یوهان نیکنز، ستاره هلندی در این تیم بودند، اما افول کاسموس و البته لیگ فوتبال آمریکایی شمالی آغاز شده بود.
مدیریت ضعیف و پولهای هنگفتی که سایر تیمهای برای رقابت با کاسموس خرج کرده بودند، کم کم داشت اثر خود را نشان میداد و بیشتر تیمها دچار بحران مالی جدی شده بودند.
کاسموس همواره یکی از نقاط برجسته و خلاقانه کارنامه کاری راس بود، اما سال ۱۹۸۴ به دنبال ضربهای که شرکت وارنر از بحران آتاری (یک کنسول بازی که شرکت در آن سرمایهگذاری کرده بود) خورد، بیشتر سهام شرکت به کینالیا واگذار شد.
آن سال لیگ هم فرو ریخت. کاسموس به بازی در لیگ داخل سالن آمریکا تا فوریه ۱۹۸۵ ادامه داد ولی در ماه ژوئن بود که رویای کاسموس به طور رسمی پایان یافت.
حالا و با گذشت ۳۵ سال نیویورک کاسموس دوباره جان گرفته است. گرچه کوچکترین نشانی از آن روزهای باشکوه باقی نمانده اما تیم قرار است فعالیتاش را در ماه جاری میلادی (اوت) از دسته سوم فوتبال آمریکا آغاز کند. تیمی که اکنون پس از نیویورک رد بولز و نیویورک سیتی افسی، سومین تیم شهر نیویورک به شمار میرود.