هفته هنر و فرهنگ، میدانداری نوحه‌خوانان، دلمردگی، هنر نیمه‌جان

  • مسعود بهنود
  • روزنامه‌نگار
وداع آخر قربانیان عید

منبع تصویر، Mehr

توضیح تصویر،

وداع آخر قربانیان عید

سیاه‌تر هفته سال، تا حالا. هفته گرم، هفته خستگی و دلمردگی، که از میان سینه‌زنی و نوحه‌خوانی، زیر سایه ترسناک کرونا، به قلب آتش تابستان نزدیک شد. هفته عقب نشینی عالمان در مقابل سنت‌گرایی، سپردن صحنه به نوحه خوانان.

دلمردگی و تنهایی، هنر می‌طلبد که آن هم خود به سختی نفس می‌کشد. خوش‌تر خبر هنری هفته شاید همان بود که اسد امرالهی فاش کرد که خبر داد خانم رولینگ خالق هری پاتر، با خانم ویدا اسلامیه مترجم هاری پاتر به فارسی، در یک روز متولد شده‌اند. اما بدترین ضایعه هنر، تنها وخامت حال خسرو سینایی فیلمساز برجسته نبود که کرونا وی را برد. هر روز هم که خبر مرگ پزشکان درگیر کرونا، روسای بیمارستان‌ها و پرستاران پرکار و جوان می‌رسد، پیوند مردمی با کارکنان شفاخانه‌ها افزون می‌شود.

توییت پراکنی‌های وزیر ارشاد و هنرمندان مشکلی از تئاتر حل نکرد. مانده است تجربه‌های تازه‌ای در تهران و چند شهرستان که عاشقان نمایش، امکان اجراهای کم کار و کم خرج یافته‌اند. یعنی در هر رشته کاری یا کارهایی صورت گرفت تا بتوان گفت که خستگی و دلمردگی ناشی از کرونا، گرما و معیشت، همه درها را نبسته است. و امیدوار بود که کتاب‌ها، فیلم‌ها و تله تئاترها دیده می‌شوند. در شهرهای شرقی کشور، کتاب‌های ممنوعه فارسی، چاپ کابل یافته می‌شود و از همان جا راهی همه جا، حتی استان‌هایی که وضعیت کرونایی‌شان قرمزست.

اما هنوز پراثرترین دارو برای تحمل قرنطینه و «تمرگینگی»، اینترنت است که دیدن فیلم‌ها و سریال‌های روز دنیا را ممکن می‌کند و همه را از درون اتاق‌هایشان به کنسرت‌ها، نمایش‌ها وسخنرانی‌های آنلاین، هزاران پادکست دسترسی می‌دهد. هر روز بارها همه به هم می‌گویند اگر اینترنت نبود چه می‌شد.

احمدرضا احمدی شاعر

منبع تصویر، Saan magazine

توضیح تصویر،

احمدرضا احمدی شاعر

۸۰ سالگان در راه

سال ۱۳۹۹رسیده که گفته بودند هم صدسالگی کودتای سوم اسفند است و هم هشتاد سالگی گروهی از اهل هنر و ادب است. سال ۱۳۱۹ سال غریبی برای فرهنگ بود. سالی که جنگ جهانی گام به گام به ایران نزدیک می‌شد، امواج از دور صدای رادیوهای لندن و برلین به تهران رساندند که فارسی سخن می‌گفتند. ایرانیان شهرنشین، در صف انتظار نمایندگی فروش رادیوهای فیلیپس و گروندیک بودند برای خرید رادیوهای محترم و چوبی، که نرسیده بالاترین مرتبه اتاق‌های پذیرایی را مخصوص خود کردند. این دستگاه‌هایی که مادرها به سرعت برایشان لباسی دوختند، گلدوزی و با سلیقه که گرد و خاک نگیرند، خود پیداست که چه جنبش فرهنگی بزرگی در پی آورد.

از اثرات این جنبش، ده‌ها و شاید صدها مرد و زن اهل هنر و فرهنگی بودند که متولد ۱۳۱۹ هستند. از عباس کیارستمی و محمدعلی سپانلو که عجله کردند در رفتن، تا محمود دولت آبادی، احمدرضا احمدی شاعر، مسعود کیمیایی فیلمساز و آیدین آغداشلو نقاش.، خسرو سینایی سینماگر مولف (او هم همین روزها گرفتار کرونا شد و ناباورانه زندگی را گذاشت).

نشریات در هفته‌ای که گذشت مسعود کیمیایی و محمود دولت آبادی را به عنوان هشتاد سالگان خیرمقدم گفتند. مصاحبه حسین دهباشی با مسعود کیمیایی شیرین بود. دولت آبادی به کس نمی‌نالد اما انگشت اشاره دست راستش، از بس نوشته است با قلم، آزارش می‌دهد، و امانش نمی‌دهد که چنان تیز بنویسد که عمری نوشته است. خود نوشته:

روزم چون

روز دیگران می‌گذرد؛

اما

شب که در می‌رسد

یادها پریشانم می‌کنند..

و احمدرضا احمدی از همین قافله ۱۹، در آخرین نوشته‌اش در ماهنامه‌سان، به زبان معمول خود نالیده است. گل لادن:

دوباره متولد شده‌ام

راضی هستم

اما هراس دارم

اجدادم و کوچه‌های کودکی‌ام را

در شهرستان فراموش کنم

هنگامی که از تاریکی به روشنایی آمدم

نخستین کسی که به من خیرمقدم گفت

یک گل لادن بود

که دیروز به دنیا آمده بود

گل لادن تولد دوباره را

تبریک گفت

خیال کردم

که زود تبریک گفته است

چون هراس داشت

خیلی زود پژمرده شود

عکس حسین عبدالله اصل

منبع تصویر، Tansim

توضیح تصویر،

عکس حسین عبدالله اصل

موزهای ویرانه شد

موزه هنرهای معاصر آبادان که یکی از معدود جاذبه‌های گردشگری هنری این شهر بود به ویرانه ای بدل شده است. قرار بود سازمان منطقه آزاد اروند این موزه را بازسازی کند، اما نه تنها ساخته نشد بلکه به یک ویرانه تبدیل شد.

موزه آبادان سابقه‌ای دور دارد. در سال ۱۳۳۸ با مجموعه آثاری از دوره‌های مختلف تاریخ ایران ساخته شد در محله زیبانشین بوارده شمالی و با همکاری شرکت نفت. اوایل جنگ اموال این موزه منتقل شد به موزه هنرهای معاصر آبادان. همان جا که اینک ویرانه است و حتی در و پنجره‌اش را برده‌اند و لامپ و کولر و میز و صندلی نیز. نیروی انتظامی اعلام کرد دزدان شناسایی شده‌اند.

حسین عبدالله اصل خبر داده: موزه آبادان که حالا دزدان دیوارهایش را تخریب کرده‌اند، سال ٨٢ در زمان افتتاح جور دیگری بود. ١٠٠ تابلو ‏از هنرمندان برجسته بر دیوارهایش نشسته بود؛ از پرویز کلانتری، جعفر روح‌بخش، هانیبال الخاص و ... همین در و دیوار به هم ‏ریخته امروزی، روزگاری انبار اکسسوار یکی از فیلم‌های احمدرضا درویش بود، اما رفته‌رفته اتفاقات دیگری در موزه رقم خورد؛ ‏یک بار نمایشگاه مبل شد، یک بار محل توزیع مرغ و رب گوجه‌فرنگی. ‏زمانی تالار عروسی و سالی نمایشگاه گل و گیاه.

احمد نشان، آخرین مسوول و متولی موزه هنرهای معاصر آبادان که فقط یک سال دوام آورد و طرح‌هایی داشت، با هنرمندان ایتالیایی قرارها گذاشته بود. اینک که رفته است، از برخورد منطقه اروند با این موزه می‌گوید: ‏‏«تعریف‌شان از موزه فقط سالن است نه موزه. موزه اهواز را ببینید که نمایشگاه گل و مدارس در آن برگزار کردند. در آبادان هم ‏همین را از ما می‌خواستند. موزه را سالن نمایشگاهی می‌بینند، اما ما داشتیم زیرساخت‌های نمایشگاهی را آماده می‌کردیم تا گنجینه را ‏از اهواز به ساختمان موزه در آبادان بیاوریم. حتی قرار بود گنجینه موزه هنر‌های معاصر تهران را بیاوریم، اما هیچ‌کدام نشد.»

Aban. 98/ Rahman

منبع تصویر، Aban. 98/ Rahman

کتاب هفته، موضوعی تازه

در هفته گذشته سومین تحرک رسانه‌ای جامعه، با یادآوری این که کوه دماوند فروشی نیست، رخ نمود. خبری ساده درز کرد که اوقاف دارد حکم مالکیت کوه دماوند را می‌گیرد - و گرفتن اوقاف، یعنی اجازه دادن معدن‌ها و زمین‌ها برای هتل و آپارتمان‌سازی چنان که همه جا رخ داد- چنین شد که لای پرونده باز شد و فشار عمومی چندان بود که در صدا و سیما هم روسای اوقاف و سازمان محیط زیست در مقابل هم قرار گرفتند و اینک توافق‌های زیرمیزی این دو موسسه آشکار شده است.

این پیروزی افکارعمومی پس از آن رخ داد که جامعه در اعتراض به پیش نویس قرارداد ۲۵ ساله با چین، به گوش جهانیان رساند که «وطن فروشی نیست». پیش از آن انفجار هشتگی بود که جهانی را شریک رنج مردم ایران کرد با شعار «اعدام نکنید»، سه تن را از پای دار برگردانده شدند. گرچه حکم اعدام به قوت خود باقی است.

اما این‌ها بخش‌هایی است که مردم مستقیم در آن دست دارند، اموری هم در سطح کارشناسی می‌گذرد. همانند کتاب آتش خاموش، درباره اعتراض‌های آبان ۹۸. که از نظر برخی مهم‌ترین کتاب یا گزارشی است که در سال جاری، در سطح جامعه توزیع شده است.

گروه هفت نفره‌ای به مدیریت دکتر سعید مدنی جامعه شناس این گزارش را تهیه کرده و موسسه رحمان به چاپش رسانده است. در مقدمه کتاب نوشته‌اند: وجود امکان بیان اعتراض و نظر مخالف از شرایط اساسی دموکراسی است. اگر جامعه‌ای صدای معترضان خود را نشنود، نخواهد توانست شیوه خود را برحسب خواست ملّت تصحیح کند که این مسأله در نهایت به ضرر حاکمیت و دولت تمام می‌شود. بیان آزادانه اعتراضات حداقل می‌تواند این حُسن را داشته باشد که حتی به‌شکل موقت فشار را از دوش قشری که گرفتار آن مشکل است، کم کند و از این راه به تلنبار حس منفی و نادیده گرفته‌شدن و در نهایت انفجار خشم نینجامد.

در ادامه اشاره شده: از این دیدگاه می‌توان اتفاقات آبان را تلنگری در نظر گرفت که لازم است ندای آن شنیده شود. گروهی که طی فشارهای اقتصادی سالیان، کاسه صبر خود را سرریز دید و پا به خیابان گذاشت، باز هم - و شاید متأسفانه با توجه به پاندمی کرونا شدیدتر- در معرض همان فشارهاست.

مژده کلهر

در عالم موسیقی، مهم‌تر از تصمیم کیهان کلهر در هفته‌ای که گذشت نبود. او به اصفهانی‌ها مژده داد که به عهد خود وفادارست و سیزده مرداد، شهر خاموش را در خانه‌های‌تان می‌نوازیم.

کلهر پارسال بعد از اجرای شهرخاموش و استقبال گسترده مردم از آن اعلام داشت که این کار مردمی را بزودی به اغلب شهرهای کشورمان می‌برد و بخشی هم کنسرت برای هموطنان در شهرهای مرزی و ازسرگیری اجرای رایگان پیرو تور قبلی در مناطق محروم بود.

آن تصمیم را رویدادهای مختلف ناتمام گذاشت و حالاست که کیهان کلهر مژده داده که تصمیم بر ادامه این اجرا گرفته، آن هم به صورت پخش زنده در فضای مجازی با امکان دسترسی رایگان برای همه مخاطبان: " تا در این احوال برای ساعتی همدلانه در کنار بنوازیم و بشنویم و به این منظور دو مکان زیبا که برای تمام ایرانیان خاطره‌انگیز و عزیز است را در تهران و اصفهان انتخاب کردیم."

تازه‌ترین کنسرت آنلاین کیهان کلهر چندی پیش با سه‌تار نوازی این هنرمند شناخته شده در موزه آبگینه تهران همراه بود که این اجرای آنلاین با استقبال مخاطبان مواجه شد.

پوستر نمایشگاه نبشی

منبع تصویر، M.Sayyad

توضیح تصویر،

پوستر نمایشگاه نبشی

۵۰ سال عکاس خبری

نمایشگاه هفته، نمایشی است از عکس‌های محمد صیاد در نمایشگاه مرکز نبشی. این نمایشگاه در دو بخش روزهای انقلاب با خیابان‌های لبریز جمعیت تا اوایل دهه شصت و درگیری‌های خیابانی، بخش دیگر هشت ساله جنگ است، لحظه‌های شادمانی آزادی خرمشهر و بمباران‌ها و لحظه‌های ویرانی و مرگ.

چند ماه پیش در مرکز نبشی نمایشگاهی دیگر از صیاد برپا بود با عنوان اقلیم حیرانی، که مخصوص کوچ کردهای عراق به خاک ایران و رنج آوارگی آن‌ها بود. نگارنده از پنجاه سال قبل محمد صیاد را می‌شناسد و شاید «م. صیاد» را هم او ساخت، در سال‌های همکاری در مجله تهرانمصور. همزمان با نمایشگاه پیشین نوشتم «از آن زمان که در روزنامه آیندگان بودیم از چهره صیاد که می‌آمد تا عکس روزش را روی میز سردبیران بگذارد می‌شد فهمید که شهر چه خبر بوده است، آیا بازی قرمز و آبی چنان با هیجان بوده، یا حادثه غم‌انگیز ریزش سقف فرودگاه مهرآباد است. او با همه جوانی، خبرنگار آماده و حاضر به یراق، برای ثبت حادثه‌های شیرین و تلخ بود. چنان که در روزهای انقلاب هم بیشتر عکس‌های روی جلد تهرانمصور هم کار همین م. صیاد است (یا زنده یاد کاوه گلستان)

بنا به همان نوشته: در سال‌های بعد از جمله عکس‌های مربوط به شکست تفنگداران دریایی آمریکا در عملیات طبس که جایزه بهترین عکاس خبری در خاورمیانه را به وی داد. و فردایش عکس هیجان مردم در مقابل سفارت آمریکا که گروگان‌ها آنجا بودند و تفنگداران هم برای نجات آن‌ها دل به دریا زده بودند. وقتی هم که نشریات ما تعطیل شد در سال ۵۸ محمد صیاد به خبرگزاری آسوشیتدپرس پیوست و ۲۵ سال بهترین عکس‌ها از ایران کار او بود. اما با همه این‌ها بهترین عکس‌های صیاد آن‌هاست که در جبهه‌های جنگ گرفت.

به نوشته یک منقد: محمد صیاد با بودن در میان مردم و برداشتن نماهایی مشابه با زاویه‌ دید جمعیت حاضر، لحظه‌هایی را ثبت کرده که هم‌زمان حس بیم و امید را منتقل می‌کنند. عکس‌های دوران جنگ از زندگی روزمره‌ی مردم ایران در هنگام جنگ آغاز می‌شود و فضای جبهه و خط‌ مقدم، ویرانی‌‌ها، مقاومت خرمشهر و اهواز، بمباران‌های شهری و لحظه‌های حماسی و تراژیک را در بر می‌گیرد. ویژگی‌ بارز این عکس‌ها، بازتاب وفادارانه‌ به واقعیت هر رویداد به‌دور از هر نگاه جانبدارانه و صحنه‌پردازی‌ شده است؛ م. صیاد معتقد است عکاس خبری باید هر بار شاترش را با شرافت تمام بزند.

صفرعلی بافکر، سینمادار

منبع تصویر، akhbar jadid

توضیح تصویر،

صفرعلی بافکر، سینمادار

رفتگان خاطرهساز

درگذشته خانم بدرالزمان قریب، از خانواده قریب‌های عالم گرکانی، تنها متخصص زبان سغدی و یک دانشمند که در جهان اعتبار داشت و سابقه تدریس در دانشگاه‌های معتبر اروپا و آمریکا، حتی روزنامه سیاسی و سراسری را به یاد او انداخت و در صفحات اول خود یادش کردند که نیکو قدمی بود.

خانم قریب که مطالعات علمی و پیگیری پژوهش‌ها مجال تشکیل زندگی به او نداد، در ماه‌های پایانی عمر ۹۱ ساله خود توسط یکی از همسایگانش تیمار می‌شد. چه خوب که پارسال فیلمی که از زندگی ایشان ساخته شده بود. می‌ماند انتشار شعرهای پروین اعتصامی وارش و قصه‌های رمانتیکش.

استاد جلال الدین کزازی در پایان هفته در روزنامه اعتماد نوشت: استاد بدرالزمان قریب، بی ‌هیچ گمان یکی از برترین چهره‌های فرهنگی و دانشگاهی ایران در سده‌ای که در آنیم، شمرده می‌شود. استادی است از تیره‌ای از استادان کهن که پایه‌های دانش و آگاهی را در این سرزمین به استواری نهاده‌اند. روانشاد قریب از خانواده‌ فرهنگ و دانش و ادب بوده است.

به نظر این عالم ادبیات و تاریخ ادب: پیداست که از دو سوی این خانواده بدرالزمان قریب، بهره‌هایی بسیار یافته است. یک‌سوی، سوی تبارشناختی است. ویژگی‌هایی که از نیاکان، بی آنکه بخواهد و بداند، به یادگار ستانده است. دو دیگر بهره‌هایی است که در فضای فرهنگی و اندیشه‌ای خانواده، آگاهانه و به خواست ستانده است. این دو سرچشمه با تلاش‌هایی که او در آموختن و پژوهیدن و اندیشیدن در سالیان زندگانی انجام داده است، از این بانوی ارجمند استادی کم‌مانند ساخته است. روانشاد قریب در فرهنگ باستانی ایران در زبان‌های کهن ایرانی می‌پژوهید و جستار و کتاب می‌نوشت.

یکی دیگر از درگذشتگان هفته پیش، گیلک ساده دلی، بافکر سینمادار قدیمی رشت است که به اندازه آپاراتچی سینما پارادیزو برای گیلان آشناست. او ۵۵ سال سینما رادیوسیتی رشت را اداره کرد و نگذاشت خم به ابرویش بنشیند.

صفرعلی بافکر ۹۴ سال داشت که این هفته درگذشت و در سال ۱۳۴۴ سینما رادیوسیتی رشت را به تبع رادیوسیتی تهران ساخت. چند شریک بودند اول کار و سالن سینما صدنفری گنجایش داشت. مراسم افتتاح را با حضور هنرمندان محلی و دو سه میهمان از تهران و یک برنامه ویژه هنری برپا داشت. تا سال ها، فیلم ها را خود نمایش می داد تا جوانی اهل زنجان را برای آپاراتخانه استخدام کرد، که سال ها با وی ماند.

چند سالی قبل از انقلاب، سالن سینما را تا ۹۰۰ صندلی گسترش داد. در روزهای انقلاب، در شهرستان ها، خراب کردن و به آتش کشیدن سینماها معمول بود، اما آقای بافکر ، با جلب رضایت آیت الله لاهوتی اولین امام جمعه مرکز گیلان ، سینما را حفظ کرد و نام آن را به سینما ۲۲ بهمن تغییر داد.

دو نسل از اهالی گیلان، سینمای بافکر را تجربه کردند و از خود او نیز خاطره‌ها دارند.

طنز: آزمون سراسری کرونا

شهرام شهیدی طـــنــزنـویــس در صفحه طنز شهرونگ نوشته: یکی از سخت‌ترین مسائلی که کشور با آن درگیر شده، این است که در این روزهای افزایش همه‌‌گیری کرونا درکشور، کنکور سراسری را برگزار کنند یا نه. به نظر من خیلی ضروری است که کنکور برگزار شود. چرا؟ دلایلم را عرض می‌کنم.

١. به این دلیل که هرچه زودتر قبول‌شدگان کنکور بتوانند از مزایای تعطیلی دانشگاه‌ها استفاده کنند. در اینکه ‌سال تحصیلی آینده تحت‌تأثیر شیوع کرونا و موج هزارم آن، تعطیل خواهد بود یا به صورت غیرحضوری، مجازی و نیم‌بند برگزار می‌شود، شکی نیست. پس لازم است هرچه زودتر دانشجویان تازه‌وارد مشخص شوند تا به جای سروکله‌زدن بیشتر با درس و کتاب، از مواهب و مزایای تعطیلی دانشگاه استفاده ببرند و با بروبچ، جوج بخرند و راهی شمال شوند. این‌طوری آمار سفر و گردشگری هم بالا می‌رود و اقتصاد پویاتر می‌شود.

٢. با ورود این عزیزان به دانشگاه از میزان بیکاران تحصیل‌نکرده کاسته و به آمار بیکاران تحصیل‌کرده اضافه می‌شود که خودش رویداد قابل تأمل و پیشرفت قابل ملاحظه‌ای است.

٣. این درست است که ترم بعد در شرایط «فیتیله دانشگاه تعطیله» خواهیم بود اما همین دانشگاه تعطیل هم حساب داره. کتاب داره. کارمند و رختخواب داره... ببخشید این رختخواب به جهت قرینه‌سازی و به صورت خودجوش آمد. خلاصه دانشگاه تعطیل هم که باشد، باز دنگ و فنگ و برو و بیا و خرج و برج دارد و این برو و بیا هم هزینه‌بر است. پس لازم است دانشجویی باشد که شهریه بدهد، تا امورات دانشگاه و کارمندانش بچرخد.

٤. اگر خدای‌نکرده کنکور لغو شود، آن‌وقت یکهو دیدی زیر زبان مسئولان مزه کرد و دیدند همچین اتفاق بدی هم نیست‌ها.

کارتون هفته: کنکور و کرونا

فیروزه مظفری/ آرمان ملی

فیروزه مظفری/ آرمان ملی

منبع تصویر، FIROOZE MOZAFARI

توضیح تصویر،

فیروزه مظفری/ آرمان ملی